Dataset Viewer
input
stringlengths 670
2.65k
|
|---|
در مارس ۲۰۰۵ میلادی روزنامهٔ شرق، خبر کجشدن برج تلویزیونی میلاد که هنوز در حال احداث بود را منتشر کرد و هشدار داد که این سازه به زودی سقوط میکند. در این گزارش، اتفاقاتی که به دنبال فروریختن برج میلاد در اطراف آن رخ میدهد، مانند یک داستان اکشن توصیف شده بود. با اینکه در خبر نوشته شده بود که طنز است اما این وقایع چنان مهیج بود که اهالی منطقهٔ گیشا در مجاورت برج میلاد با مرکز پلیس تماس گرفتند و پرسش کردند که آیا باید خانههایشان ترک کنند یا خطری تهدیدشان نمیکند! ساعتی پس از انتشار این خبر در رسانههای داخل ایرانی و حتی بینالمللی، دفتر سازمان ملل متحد در تهران تصمیم گرفت تا کمیته اضطراری تشکیل دهد. شهرداری تهران صاحب و سازندهٔ برج تلویزیونی و مخابراتی میلاد بود و محمود احمدینژاد آن زمان شهردار بود و آنها نتوانستند مقابل گسترش شایعه ایستادگی کنند. تمام ایرانیان داخل و خارج کشور از ماجرا مطلع شدند و با هیجان دربارهٔ سقوط برج میلاد با یکدیگر صحبت میکردند بهطوریکه پس از تعطیلات نوروز، قیمت زمین و مسکن در منطقه گیشا کاهش یافت و مشتریها سراغ این محدوده نرفتند. شهرداری تهران که عصبانی و کلافه بود، سپس از روزنامه شرق شکایت کرد، اما دادگاه این رسانه را تبرئه کرد.
|
در اکتبر ۲۰۰۸ روزنامهٔ همشهری که پرتیراژترین نشریه ایران است، آگهی فروش آپارتمانهای اداری واقع در سازهٔ رأس برج میلاد را چاپ کرد. بر اساس این آگهی، واحدهای ۴۰ و ۵۰ متری با قیمت متری ۴ میلیارد تومان به فروش میرسید. از آنجایی که شماره تلفن منتشر شده در پایین آگهی واقعی بود، بسیاری تماس گرفتند و خواستار خریداری آپارتمانها شدند. به دنبال انتشار این خبر در جامعه، شایعه شد که علی دایی، آقای گل جهان دو واحد ۲۵ متری بالای برج میلاد خریده، سپس دیوار بین آنها را حذف کرده و حالا یک دفتر کاری ۵۰ متری دارد. همچنین شایعه شد که امیر قطر نیز یک واحد ۲۰ متری خریداری کردهاست. به دنبال این رخداد، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در یک شبکهٔ تلویزیونی حاضر شد و گفت که این ماجرا شوخی یک طنزپرداز بوده و بالای برج میلاد هیچ واحد اداری وجود ندارد، اما در پایین برج واحدهای تجاری برای اجاره در نظر گرفته شدهاست. کارشناسان اقتصادی معتقدند، شهرداری تهران نتوانست از آن فرصت بکر برای یافتن مشتری بهره گیرد، زیرا تازه در آن هنگام بود که سرمایهگذاران متوجه امکانات تجاری موجود در برج میلاد شدند.
|
در افسانههای یونان در ابتدای آفرینش خلاء یا خائوس به وجود آمد یا در واقع به وجود نیامد، زیرا خائوس چیزی نیست که وجود داشته باشد یا نداشته باشد. البته در آن دسته از داستانهایی که خائوس دارای شخصیت است احتمالاً این برداشت میشود که وجود او چیزی نزدیک به وجود خدا بوده باشد (یعنی وجود دارد ولی جسم ندارد). از "خائوس" زمین یا گایا به وجود آمد بعد به ترتیب تارتاروس که دنیای زیرین است و اروس یا شهوت از خلاء به وجود آمدند. دیگر خدایان به وجود آمده از خائوس عبارتند از تاریکی یا اربوس و الههٔ شب یا نوکس، و اما از ازدواج آنها همرا (روز) و روشنایی یا آیتر متولد شدند. از ازدواج گایا و اورانوس یا همان آسمان نخستین ایزدان پدید آمدند: تایتانهای غولآسا، سیکلوپها و سه هکاتونکایر (غولانی که هر یک صد دست و پنجاه سر داشتند). وقتی اورانوس آنها را در جهان زیرزمینی به بند کرد، گایا جوانترین تیتان، یعنی کرونوس را واداشت که پدرش را اخته کند و قدرت را برباید.
|
الکساندر هلیوس پسر مارکوس آنتونیوس تازه به زور بر تخت سلطنت ارمنستان نشسته بود که یک شورش بزرگ ملی وی را از مملکت راند و به جای او پسر آرتاوازد دوم به نام آرتاشس دوم بر تخت نشانید. آنگاه لشکریان مارکوس بار دیگر کشور را اشغال کردند و آرتاشس دوم (یا آرتاکسیاس دوم) به دربار پادشاه اشکانی که همچنان با رومیان در جنگ بود پناه برد. الکساندر هلیوس دوباره بر تخت سلطنت ارمنستان نشست و در حمایت سپاهیان رومی از ۳۴ تا ۳۱ پیش از میلاد سلطنت کرد. لیکن مارکوس در آخرین مرحله مبارزه اش با آگوستوس مجبور شد که نیروهای خود را از ارمنستان بیرون بکشد. آرتاشس دوم با کمک پادشاه اشکانی به ارمنستان بازگشت، دوباره مقام سلطنت را به دست گرفت، و از سال ۳۰ تا ۲۰ پیش از میلاد سلطنت کرد. او مردی بود که ثابت کرد برای حفظ آداب و سنن اجداد خود شایستگی کامل دارد و به حق او را (دوستدار تمدن یونان) نامیدند.
|
با به سلطنت رسیدن شاه تهماسب دوم فرزند شاه سلطان حسین، فتحعلیخان در استرآباد به خدمت او درآمد و لقب امیرالامرایی گرفت و به حکومت دامغان منصوب شد در لشکرکشی شاه تهماسب دوم به خراسان برای سرکوب ملک محمود سیستانی در رکاب او بود. او پیش از تصرف مشهد چون به اطرافیان شاه اطمینان نداشت، بی سامانی لشگر را بهانه کرده و از شاه درخواست برگشت به استرآباد را داشت که با تهیه سپاه بیشتر برگردد و این درخواست از نظر شاه خیانت قلمداد شد، نادرقلی موافق کشتن او نبود و حبس او را کافی می دانست تا او را به کلات روانه کند مشروط بر آن که بعد از فتح مشهد آزاد شود، شاه تهماسب دوم موافقت کرد و نادر فتحعلی خان را در تاریخ ۱۴ صفر ۱۱۳۹ (۱۷۲۶میلادی) در خیمه خود محبوس کرد، در غیبت نادر که مشغول رتق و فتق مهمات رعیت و سپاهی بود، با رضایت شاه تهماسب دوم طوری که تظاهر به اراده خود نکرد، فتحعلی خان به دست یکی از مخالفانش که مهدی خان قاجار نام داشت کشته شد. مهدی خان از سران شاخه ایل قاجار یوخاریباش (بالادستی) بود که در بالای رود گرگان سکونت داشتند و با شاخه اشاغیباش (پاییندستی) ساکن در پایین رود، در رقابت بودند.
|
در این دو محیط متفاوت، این دو با عناصر و محافلی با گرایشات مارکسیستی ـ لنینیستی و مواضعی ضدرویزیونیستی در تماس قرار گرفتند. ارتباط اسماعیل با رفقای محفل اولیهای بود که بعدها «گروه مبارزه در راه آزادی طبقه کارگر» را بنیان نهادند، و محمد با یکی از محافل مرتبط با چریکهای فدائی خلق تماس داشت. بعد از مدتی، محمد نیز با رفقای محفل اولیه ارتباط برقرار کرد و در فعالیتهای آموزشی ـ سیاسی فعالانه شرکت جست. در ابتدای فعالیت (سال ۱۳۵۳) این محفل از مشی چریکی طرفداری مینمود و خط روشنی در مورد ماهیت سوسیال امپریالیستی شوروی نداشت، هرچند مائوتسه دون را به عنوان یکی از رهبران پرولتاریای جهانی بحساب میآورد. چندی بعد، اسماعیل و چندتن یگر از رفقای محفل برای دستیابی بیشتر به آثار مارکسیستی، و همچنین قرار گرفتن در جریان حرکت مجموعه جنبش کمونیستی، راهی اروپا شدند. اما بواسطه پارهای مشکلات بعد از مدت کوتاهی همگی به ایران بازگشتند.
|
موزههای سلطنتی جنگ یکی از موزههای ملی بریتانیا میباشند که تاریخ نظامی بریتانیا در خلال سده ۲۰ (میلادی) را روایت میکند. این مجموعه موزهها دارای ۵ شعبه میباشند که هرکدام دارای ویژگیهای منحصربفردی هستند و برای حفظ بخشی از تاریخ جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و سایر فعالیتهای نظامی بریتانیا تا امروز بنیانگذاریشدهاند. شعبه مرکزی آن در محله ساوثوارک و لمبپ واقع شده است که در گذشته بخشی از ساختمان یک بیمارستان سلطنتی بوده که در سال ۱۹۳۶ تغییر کاربری داده و به موزه جنگی مبدل شده است. نخستین مجموعه این موزه در سال ۱۹۱۷ بنیانگذاری شد و آخرین ساختمان بازگشاییشده این مجموعه نیز در سال ۲۰۰۲ بازگشای شد. این مجموعه موزهها شامل اسناد و مدارک نظامی، فیلم، تاریخ شفاهی، عکس، کتابخانه، غنائم جنگی، مجموعه آثار هنری پیرامون جنگها و مجموعه کاملی از ادوات نظامی مورد استفاده در جنگهای مزبور میباشد که تعداد این آثار و اشیاء بالغ بر ۱۰٬۷۰۰٬۰۰۰ عدد میباشد که توانستهاند سالانه ۲٬۲۷۱٬۰۰۰ گردشگر را تشویق به بازدید از این مجموعه موزهها نمایند.
|
از دوازده پادشاه سیماشکی که نام آنان در پهرست شاهان شوش یادشده، نام ۹ نفر در بنمایههای دیگر آمدهاست. در آغاز این دوران، میانرودانیها پیدرپی به فلات ایران یورش میکنند؛ بهنگر میرسد که انگیزۀ بنیادین این یورشها، سیماشکی، موطن پادشاهان ایلامی باشد که در کرانهٔ کرمان امروزی جا داشتهاست؛ ولی یورشها جسته گریخته پیروز بودهاند. در میان این لشگرکشیها دورههایی از سازش بوده که با همسرگیری میان خانوادههای پادشاهی همراه بودهاست. برای نمونه، شو سین، پادشاه اور، یکی از دخترانش را به زناشویی شاهزادهٔ انشان درآورد، ولی سپس کمینه دوبار به کنارۀ جنوب شرقی دریای کَسپین یورش کرد.بهنگر میرسد که میانرودانیها برای بهدستآوردن مادههای خام بایستی، گاه به روشهای سازشآمیز و گاه به زور دست بهدامن میشدند. ولی نیروی میانرودانیها رو به ناپدیدی بود. ایبی سین، واپسین پادشاه دودمان اور (۲۰۲۸ تا ۲۰۰۴ پیش از میلاد)، نمیتوانست به زیربنای گسترۀ ایلام فروروی کند و کارگزار او، ایر ناننا، دیگر بر بخش بزرگ شرق فرمانروایی چیرگی نداشت و تنها بر سرزمینهای راستای شمال غربی به جنوب شرقی از آربلا به بشیمه در کنارۀ شمالی شاخابه پارس چیرگی داشت. در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد، ایلامیها با سوزیانا یکپارچه شدند و به رهبری کینداتو، ششمین پادشاه سیماشکی، اور را بهدسن آوردند و ایبی سین را همچون زندانی به ایلام بردند.
|
سقف کامپوزیت بیگت نوعی از سقف کامپوزیت میباشد که از ورق گالوانیزه به ضخامت ۰٫۷ میلیمتر تشکیل شده به وجود میآید. قالبی که سقف بیگت را تشکیل میدهد دارای فرم منحنی و شیار داری میباشد که باعث میشود باربری بیشتری داشته باشد. (در حدود ۱۰۰۰ کیلوگرم بر متر مربع). قالبهای بکار رفته در سقف بیگت مشابه قالبهایی است که در سقف کامپوزیت ماهیچهای و سقفهای عرشه فولادی بکار میرود. این سیستم برای اولین بار توسط مهندسان ایرانی اختراع شد و بومی میباشد که به ثبت جهانی رسیده است. قالب بیگت بر روی تیرهای فرعی با فاصله ۱۲۰ تا ۱۴۰ سانتیمتر به صورت فنری گذاشته میشود و پای قالب را داخل نبشی که بر روی تیرهای فرعی قرار دارد گذاشته میشود. بعد از آن یک شبکه میلگرد روی آنها اجرا میشود و در نهایت عملیات بتن ریزی انجام میشود. با کاهش پروفیلهای سقف که یکی از مزایای این نوع سقف میباشد کاهش قیمت تمام شده را در پی خواهد داشت. سرعت، کیفیت، ایمنی و بومی بودن، سادگی اجرا سقف بیگیت از مهمترین ویژگیهای این سقف است. . مزایای سقف بیگ 1تیرریزی سقفهای بیگیت به اندازه بسیاری در کاهش وزن سازه سودمند و مفید میباشد.2تأمین پارکینگ: اجرای این نوع از سقف باعث حذف ستونها شده در نتیجه در تأمین پارکینگ کمک بسیاری میکند.3کاهش تعداد ستونها: عدم احتیاج به ستون در فواصل نزدیک از دیگر ویژگیهای این نوع سقف میباشد.4سادگی اجرا: بدون احتیاج به تجهیزات خاص اجرای این سقف امکانپذیر میباش.5ارزانی: مصالح مورد نیاز این سقف ارزان و در دسترس میباشد.6قابلیت اجرا بدون شمع بندی.7ایمنی بالا: کاهش خطرات جانی و مالی حین اجرا بخاطر مقاومت زیاد سقف.8سرعت بالای اجرا.انواع اجرا 1 روش طبقهای: در این روش، هر طبقه به صورت جداگانه و با فاصله زمانی معین سقف را اجرا میکنند. این سیستم، مناسب ساختمانهایی است، مهاربندی جانبی و تیرریزی همه طبقات به صورت یک جا انجام نشده باشد.2روش تمام طبقات: در این روش، اجرای سقف تمام طبقات به صورت یک جا انجام میشود. این سیستم، مناسب ساختمانهایی است، مهاربندی جانبی و تیرریزی همه طبقات به صورت یکجا انجام شده باشد.مراحل اجر االف- مراحل قبل از اجرای سقف: ۱. نصب و جوش نبشی نشیمن.۲. نصب و جوش برشگیرها ب- مراحل اجرای سقف: ۱. تیرریزی۲. نصب قالبهای بیگیت۳. اجرای فلشینگ۴. بستن دور کار۵. آرماتوربندی۶. شمع بندی۷. بتن ریزی.
|
هنگام تولید کد برای عبارتهای حسابی، مترجم باید تصمیم بگیرد که بهترین راه برای ترجمه عبارت با توجه به تعداد دستورالعملهای استفاده شده و همچنین تعداد ثباتهای لازم برای ازریابی یک زیر درخت معین، کدام است. به خصوص در صورتی که تعداد ثباتهای آزاد اندک باشند، ترتیب ارزیابی نسبت به طول کد تولید شده میتواند مهم باشد، زیرا ترتیبهای مختلف شاید باعث جابجا شدن تعداد زیاد یا اندکی از کدمیانی از حافظه و بازگرداندن به آن میشود. الگوریتم Sethi–Ullman (که با نام Sethi–Ullman numbering نیز شناخته میشود) ویژگی تولید کدی که نیاز به کمترین تعداد دستورالعمل ممکن، همچنین کمترین حداقل تعداد رجوع به حافظه را دارد، را برآورده میکند. (با این فرض که خاصیت جابجایی و انجمنی در بیش تر موارد براساس عملگر اعمال میشود ولی خاصیت توزیع پذیری مانند a * b + a * c = a * (b + c) برقرار نیست. ) لطفاً توجه داشته باشید که الگوریتم زمانی به درستی اجرا میشود که هیچکدام از خاصیت جابجایی و خاصیت انجمنی برای عبارت مورد استفاده برقرار نباشد و همچنین تغییر شکل محاسباتی قابل انجام نباشد.
|
از این درخت میتوان دید که ما به 2 ثبات برای محاسبه زیردرخت چپ "*" نیاز داریم، ولی فقز 1 ثبات برای محاسبه زیردرخت راست. گرههای "c" و "g" به دلایل زیر به ثبات نیاز ندارند: اگر T یک برگ درخت باشد، آنگاه تعداد ثباتهای لازم برای ارزیابی براساس اینکه T زیردرخت راست یا چپ باشد، 0 یا 1 میشود.(از آنجایی که عملیاتی مانند جمع کردن A و R1 میتواند به صورت مستقیم و بدون ذخیرهسازی مؤلفه سمت راست در ثبات انجام گیرد). بنابراین ما اول باید شروع به نشر کد زیردرخت چپ کنیم، چرا که ممکن است ما به موقعیتی برسیم که فقط 2 ثبات برای انجام کلیه محاسبات باقیمانده باشد. اگر ما حالا زیردرخت سمت راست را محاسبه کنیم (که فقط 1 ثبات نیاز دارد)، پس از آن ما نیاز به 1 ثبات برای نگهداری نتیجه زیردرخت سمت راست داریم، در زمانی که در حال محاسبه زیردرخت چپ هستیم (که به 2 ثبات نیاز خواهد داشت)، در نتیجه به صورت همزمان به 3 ثبات نیاز خواهیم داشت. محاسبه زیردرخت چپ به 2 ثبات نیاز دارد ولی نتیجهٔ آن را میتوان در 1 ثبات ذخیره کرد، و از آنجا که زیردرخت راست فقط به 1 ثبات نیاز دارد، ارزیابی عبارت را با 2 ثبات باقیمانده امکانپذیر است.
|
اجر سرباره اجری چند منظوره اجر سرباره اجری چند منظوره است و نیاز به دمای پخت بالا ندارد. اجری است که با اعمال تغییرات عمده در روش کنونی پخت اجر و نیز اعمال تصحیحات شیمیایی و کانی شناسی در ترکیب خاک رس مورد استفاده به منظور ساخت اجر و اضافه نمودن سرباره ذوب اهن به مواد تشکیل دهنده اجر ساخته شدهاست. اجرهای کنونی به پخت در دمای ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد به مدت حداقل ۱۰ ساعت نیاز دارند که لازمه ان مصرف سوخت و هزینهٔ گزاف میباشد. روش ساخت این نوع اجر در مقایسه با روشهای کنونی پخت اجر میزان مصرف سوخت و انرژی را به میزان ۵ برابر کاهش میدهد از این روع استفاده از این اجر نه تنها موجب کاهش انرژی میشود بلکه الودگی زیستمحیطی ناشی از پخت اجر را به صفر کاهش میدهد. ساخت اجر سرباره: مواد اصلی اجر سرباره عبارتند از: خاک رس، آب، سرباره ذوب اهن، سود سوز اورو شن ماسه میباشد. خاک رس مورد استفاده در این نوع اجر خاک رس معمولی میباشد و کافی است که تنها ۱۵-۲۵٪ دارای کانیهای رسی باشد. روش ساخت اجر سرباره: روش ساخت اجر سرباره متکی به ایجاد دو دسته تغیرات عمده در روش کنونی پخت اجر است (تغییرات شیمیایی و فیزیکی) از انجا که مراحل فیزیکی و شیمیایی از یکدیگر جدا نمیباشد مراحل کلی ساخت اجر سرباره را با یکدیگر مرور مینماییم:۱_ اماده کردن ترکیب شیمیایی خاک رس: در صورت دارا نبودن خاک رس از کانیهای مورد نیاز تنها کافی است که این کانیها را به صورت طبیعی (با اضافه کردن خاک حاوی کانیهای رسی به خاک فقیر) یا به صورت مصنوعی (با اضافه کردن مواد شیمیایی مانند سیلیس اموروف یا پودر الومین) ایجاد کنیم.
|
۲_ اماده کردن دانه بندی خاک رس ۳_ پخت خاک رس: در این مرحله به منظور فعال شدن کانیهای رسی درون خاک و خروج آب درون ملکولی و برون ملکولی آن خاک رس مورد پخت قرار میگیرد. ۴_ افزودن اب ومواد شیمیایی به منظور بهبود خواص کانیشناسی خاک رس: پس از این که خاک رس مورد نیاز مرحلهٔ دانه بندی و پخت را طی کرد نوبت به افزودن اب و مواد شیمیایی لازم به منظور ساخت خمیر سرباره میرسد. به منظور بهبود شرایط کانیشناسی خاک و فعال ساختن کانیهای رسی و نیز افزایش چسبندگی دانههای خاک در این مرحله به همراه اب سرباره ذوب اهن و سود سوز اور به خاک رس اضافه میشود. ۵_ عملیات ترکیب کردن و افزودن سنگ دانههای مورد نیاز۶_ قالب زنی ۷_ هواگیریخواص فیزیکی و شیمیایی اجر سرباره۱_ مقاومت فشاری بالا۲_ درصد جذب اب پایین۳_ مقاومتدر برابر یخزدگی۴_ عدم وجود تحدب و تعقر در سطوح خارجی۵_ پایین بودن درصد مواد محلول میباشد.
|
در اقلیم توندرا گرمترین ماه دارای میانگین دمای صفر تا ۱۰ درجه سانتیگراد است، این اقلیم در لبهٔ شمالی آمریکای شمالی و اوراسیا و جزایر اطراف آنها دیده میشود. همچنین در برخی جزایر نزدیک به قطب جنوب نیز این اقلیم وجود دارد. گاهی یک حرف سوم به اقلیم ET افزوده میشود که نشان دهد یکی از فصلهای تابستان و زمستان نسبت به دیگری به وضوح خشکتر است؛ بنابراین جزیره هرشل در نزدیکی ساحل یوکان در کانادا دارای نماد ETw است و پیک دو میدی دو بیگور در پیرنه فرانسه نماد ETs را داراست. اگر میزان بارش کمابیش در دو نیمه سال یکسان باشد میتواند نماد ETf به کار رود، مانند هبرون در لابرادور که دارای نماد ETf است. برای خشکتر یا مرطوبتر بودن یکنیمه از سال همان استانداردی به کار میرود که برای گروههای C و D به کار میرود، علاوه بر این که مرطوبترین ماه باید دست کم دارای ۳۰ میلیمتر بارش میانگین باشد.
|
ایروکو یک چوب درختی خیلی سخت از منطقه استوایی (گرمسیری) سواحل غرب آفریقا است. درخت ایروکو منحصراً در منطقه غرب آفریقا در کشورهایی نظیر ساحل عاج، گینه، سیرالئون و غنا میروید. این درخت از جمله پهن برگان تنومند است که ارتفاع آن به حدود ۵۰ متر میرسد و بدنه آن حدود ۸۰ سانتیمتر قطر دارد. این چوبها در بعضی مواقع به نام درخت ساج آفریقایی (African Teak)شناخته میشوند، هر چند که به خانوادهٔ درخت ساج ربطی ندارند. رنگ این چوب در ابتدا طلایی (زرد) است که به مرور زمان به رنگ قهوهای متمایل میگردد.این درخت در بعضی از فرهنگها وحشتانگیز است، جایی که آن سرچشمه میگیرد و از این جهت از آن اجتناب و پرهیز کرده بودند یا بوسیلهٔ هدایا به آن حرمت گذاشته بودهاند. مردم یوروبا Yoruba باور دارند که این درخت به وسیلهٔ یک روح ساکن شدهاست، و هر کسی که ایروکو را رو در رو دیده است دیوانه شده و سریعاً مرده است. بنا بر اعتقاد مردم یوروبا هر کسی که هر درخت ایروکو را قطع کند سبب ویران کردن و بیچارگی خودش و همهٔ خانواده اش میشود. آنها هم چنین مدعی هستند که روح ایروکو میتواند در خانههایی که از این چوب استفاده کردهاند شنودی داشته باشد، به گونهای که این روح ایروکو در این چوب بدام انداخته شدهاست. درختهای دیگری هم در نیجریه وجود دارند که همچنین به وسیلهٔ مردم یوروبا ادعاهایی روی آنها وجود دارد.
|
صفحه نمایش پنتایل برای تلفنهای هوشمند رنگها را با هم مخلوط میکند. به عنوان مثال صفحه نمایش موتورولا اتریکس رنگها را نادرست و زاویه دید بسیار ضعیفی دارد و متون از زاویهٔ بالا قابل خواندن نیستند. همچنین در مقایسه بین دریود ریزر اصلی و ریزر وی ارزان، صفحه نمایش تی. اف. تی ریزر وی دارای شکنندگیهای زیادی نسبت به صفحه نمایش سوپر امولد دروید ریزر است در حالی که رزولوشن هر دو یکی است. صفحه نمایش پنتایل دارای مزایای بیشتری نسبت به صفحه نمایش دیگر اسمارت فون هاست. یکی از این مزایا این است که برای رسیدن به وضوح اچ. دی در پنتایلها نسبت به دیگر فناوریها از هزینهٔ کمتری برخوردار است. و توجه داشته باشید که صفحه نمایش با وضوح اچ. دی (مانند گلکسی اس۳) باعث میشود که اثر پنتایل کمتر از صفحه نمایشهای پنتایل با رزولوشن پایین (مانند موتورولا دروید) آشکار شود. مزیت دوم این تکنولوژی مصرف برق کمتر است؛ اچ. تی. سی وان اس از یک صفحه نمایش پنتایل استفاده میکند که مصرف انرژی کارامدتری نسبت به سایرنمایشگرها دارد و نگهداری عمر باتری آن نسبت به وان ایکس که صفحه آی. پی. اس دارد بیشتر است. یک صفحه نمایش امولد پنتایل ارزانتر از یک نمایشگر پنتایل آر. جی. بی است. اغلب نمایشگرهای پنتایل از شبکههای مستطیلی متناوب سبز، آبی و قرمز استفاده میکنند. با این حال سامسونگ گلکسی اس۴ با استفاده از یک چینش الماسی، که پیکسلهای سبز بیضی شکل هستند و در یک خط تکرار میشوند در حالی که پیکسلهای قرمز و آبی بزرگتر و به صورت متناوب بین خطوط سبز چیده شدهاند، تضمین رنگی یکنواخت با انحرافی کمتر نسبت به کهکشانی نسل سوم میدهند.
|
کار مطالعات، تحقیقات و آمادهسازی امپراتوری ژاپن برای ساخت کلاس جدیدی از نبردناوها، با نقض محدودیتهای پیمان دریایی واشینگتن، از ابتدای سال ۱۹۳۰ وارد مرحله جدیدی شده بود. ماه اکتبر سال ۱۹۳۴ دفتر ساختوساز دریایی فرمانی از ستاد کل نیروی دریایی امپراتوری ژاپن مبنی ارائه طرح مطالعه یک نبردناو جدید با بیش از هشت توپ ۴۶ سانتیمتری، چهار توپ سهلول ۱۵٫۵ سانتیمتری یا چهار توپ دو لول ۲۰ سانتیمتری، سرعت بیش از ۳۰ گره، برد در سرعت و محافظت در برابر گلوله ضد زره توپهای ۴۶ سانتیمتری از فاصله ۲۰ تا ۳۵ کیلومتری، دریافت کرد. با توجه به بیسابقه بودن کشتی با این عظمت، اشارهای به وزن نگشته بود. مشخصات توپهای ثانویه تمهیدی اقتصادی بود که در نتیجه برنامه پیادهسازی توپهای ۱۵٫۵ سانتیمتری از ناوهای سبک کلاس "موگامی" ارائه گردید. الزامات مطرحشده توسط ستاد کل نیروی دریایی بر پایه راهبرد بنیادین ژاپن برای «دستیابی به پیروزی تعیینکننده» در جنگ با ایالات متحده تنظیم شده بود و هیچ گونه توجهی به محدودیتهای پیمان مذکور نداشت.
|
نخستین طرح نهایی روز ۱۹ مارس سال ۱۹۳۵ تحت عنوان «"اِی-۱۴۰"» تکمیل شد. این طرح نبردناوی با ۲۹۴ متر درازا، ۴۱ متر پهنا، ۶۹٬۵۰۰ تن وزن، موتورهایی با مجموع توان ۲۰۰٬۰۰۰ اسب بخار و سرعت ۳۱ گره پیشبینی کرده بود. به هر صورت چنین طرحی بزرگتر از نبردناو مورد نظر سیاستگذاران ژاپنی بود. بدین شکل، با وجود نهادن تأکید زیادی بر سرعت بالا، سرعت مورد انتظار به ۲۷ گره کاهش یافت. تا ماه مارس سال ۱۹۳۷، فوجیموتو، هیراگا و فوکادا، سه گروه طراح دفتر ساختوساز دریایی، ۲۳ طرح اولیه بدین جهت ارائه ساختند. این طراحان در طرحهای خود سامانههای ترکیبی پیشران موتورهای دیزل و توربینی پیشنهاد مینمودند. پس از مرحله دوم طراحی، در تمامی نسخهها از موتورهای دیزل به عنوان نیرو محرکه اصلی استفاده شد. موتورهای دیزل حدود ۷۰ درصد مصرف سوخت کمتری نسبت به موتورهای توربینی داشتند درحالیکه تنها حدود ۱ درصد سنگینتر از آنها بودند. این تغییر با اثر گذاشتن بر چینش عمومی قسمتها، موجب افزایش طول بدنه و باز طراحی فضاهای مربوط به پیشران گشت.
|
شکل ابتدایی و مختصر این طرح را در کتابهای چاپ سال ۱۳۴۶ به بعد دانشگاه تهران و ۱۳۴۹ به بعد خانقاه نعمت اللهی می توان دید. در سال ۱۳۷۱ کتابخانه ملی ایران این طرح را به طور آزمایشی با برخی از ناشران به اجرا گذاشت و پس از موفقیت نسبی پیشنهاد قانونی شدن آن ، طی طرحی در اسفند ۱۳۷۴ از سوی کتابخانه ملی به هیئت دولت ارائه شد که تصویبنامه آن در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۷۵ به کتابخانه ملی ابلاغ شد و مسئولیت اجرایی طرح بر عهده کتابخانه ملی نهاده شد. در مهر ۱۳۷۷ کتابخانه ملی با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرای طرح را به طور رسمی آغاز کرد. اکنون با همراهی و مساعدت ناشران عزیز بیش از ۹۰% از کتابهای منتشر شده در سطح کشور همراه با این اطلاعات منتشر می شوند. تخمین زده می شود که فقط سالانه بیش از یک میلیارد تومان صرفه جویی حاصل اجرای این طرح است .
|
در مرکز داستان فیلم یک کارگر روسیِ راه آهن به اسم سوشِنیا (ولادیمیر اِسویرفسکی) وجود دارد که انگار چهره اش را را با درد و رنج حک کردهاند. شخصیت او شبیه و مابینِ آناتولی سونولیستین در «آندره روبلوف»(آندره تارکوفسکی-۱۹۶۶) و دنیس هوپر در «اینک آخرالزمان»(فرانسیس فورد کاپولا-۱۹۷۹) است. زمانیکه سوشِنیا که بی گناه است به عنوان یکی از خرابکارانِ راه آهن دستگیر میشود، نازیها همه چیز را نابود میکنند و همه را میکشند اما او را آزاد میکنند. خیلی زود شایعهای همه جا میپیچد که حتما سوشِنیا با نازیها همکاری کرده که او را رها کردهاند. دو پارتیزان به نامهای یوروف (وِلاد آباشین) و وویتِک (سرگئی کولِسوف) به خانه او میآیند و او را به جنگل میبرند. بیلی به دستش میدهند و او را مجبور میکنند تا قبل از تیرباران، خودش قبرش را حفر کند. او بدون هیچ مقاومت یا شکایتی این کار را انجام میدهد، گرچه پیچ و تابِ چشمگیری از سرنوشت، زنده ماندنِ او را تضمین میکند و آنها را مجبور به عقب نشینی به دِلِ جنگلهای انبوه و قدیمی می کن. اما او جایی به بعد مجبور است یکی از اسیرکنندگان خودش را که حالا زخمی شده بر پشت خودش حمل کند.
|
چرا سوشِنیا چنین رفتار میکند؟ آیا رفتار او ناشی از یک حس میهن پرستی ست یا اعتقاد به سرنوشت و خستگی از جهان پیرامونش؟ چرا نازیها او را رها میکنند؟ نقش افسری که دستور آزادی او را میدهد توسط بازیگر «چهار ماه، سه هفته و دو روز» (کریستین مونگیو-۲۰۰۷) به شکلی عالی ایفا شده است. سوشِنیا طعمهای ست که از او برای رسیدن به پارتیزانها استفاده میشود اما لوزنیتسا این مسئله را با سنگدلی بی رحمانهای به نصویر کشیده است: یک تصمیم بیمارگونه و سادیستی برای پاک کردن لکه ننگ همکاری با نازیها، عملی که او هیچگاه زیرِ بارِ آن نرفته است. در واقع برای سوشِنیا یک حس دردآورِ گناه ِ پنهانی وجود دارد. تلاشی که او برای انصراف خرابکارها از خرابگاری در ایستگاه راه آهن به خرج میدهد، زیرا او بر این اعتقاد است که نازیها در تلافی این اقدام آنها به سراغ اهالی روستاهای اطراف خواهند رفت و انتقام آنها فاجعه بار خواهد بود. و از اینجاست که مصائب و رنجهای رمزآلود سوشِنیا در جنگل آغاز میشود، احتمالاً در همان جنگلی که لئو تولستوی در کتاب «جنگ و صلح»از آن به عنوان مکانی برای ایستادگی نیروهای مقاومت در برابر تهاجم ناپلئون نام برده است. جنگلها دارای رازهای ناگفتهای از تاریخ هستند، جایی که سوشِنیا باید رنجها و مصیبتهای معنوی اش با تمام وجود احساس کند. فیلم «در مه» درامی سطح بالاست، دیرفهم، تاثیرگذار، پرمعنی و البته فراموش ناشدنی ست.
|
ارن یگر یا ارن یاگر (Eren Yeager): شخصیت اصلی مجموعه حمله به تایتان است. او تنها فرزند گریشا و کارلا یگر، همینطور برادر ناتنی و جوانتر زیک یگر است. ارن یگر همچنین نگهدارنده تایتان بنیادی و تایتان حمله و تایتان پتک (در فصل ۴) است. آرمانگرا، سرسخت، ستیزهجو، کسی که بدون تفکر و آنی عمل میکند. او میخواهد که تمام تایتانها را نابود کند. ارن در ناحیه شیگانشینا به دنیا آمد و پرورش یافت، مکانی که در جنوبیترین مرز دیوار ماریا واقع شدهاست. او تا سال ۸۴۵ در آنجا زندگی کرد تا این که تایتان عظیمالجثه و تایتان زرهپوش به این دیوار رخنه کردند. این رویداد باعث شد تا سیلی از تایتانها وارد شهر شوند و آنجا را نابود کنند. ارن در این نقطه شاهد مرگ مادرش و بلعیده شدن او توسط تایتانی خندان بود. این اتفاق باعث شد تا ارن یگر تنفر شدیدی نسبت به تایتانها پیدا کند، او سوگند خورد تا تمام آنها را از روی زمین پاک کند. در ۹ سالگی، دو دزدی را که خانواده میکاسا را به قتل رسانده بودند کشت تا میکاسا را نجات دهد. او نفر پنجم در گروه آموزشی خود بود بدون اینکه استعداد خاصی داشته باشد. پس از مرگ مادرش تنها هدفش نابودی تایتانها بود که زندگی او را به پیش میبرد. او در ابتدا کنترل کمی بر تایتان خود داشت، اما به مرور زمان قابلیتهای خود را گسترش داد. هنگام برخورد دوباره با تایتانی که مادرش را کشته بود، قابلیت جدید کنترل دیگر تایتانها را از خود بروز داد. به گفتهٔ هاجیمه ایسایاما، وی بدن تایتان ارن را از روی هنرمند رزمی کار میانوزن، یوشین اوکامی (Yushin Okami) طراحی کردهاست.
|
میکاسا آکرمن (Mikasa Ackerman): دختری است که در خانواده یگر بعد از مرگ والدینش زندگی میکند. او در لشکر دانشکده افسری ۱۰۴ام به بهترین فرد کلاس خود تبدیل شد و بعدها برای حفاظت از ارن به دسته دیدبانی پیوست. میکاسا از خاندان «آکرمن»ها میباشد که دارای قدرت جسمی فوقالعادهای هستند. از هفت خاندان شناخته شدهٔ آکرمن، فقط میکاسا و لیوای زنده ماندهاند. او معمولاً ساکت و گوشهگیر است مگر اینکه برای ارن یگر خطری وجود داشته باشد. میکاسا از پدری با اصل و نسب آکرمن و یک مادر شرقی (آسیایی) متولد شد. او قبل از مرگ پدر و مادرش همراه با آنها در مزارع دیوار ماریا زندگی میکرد. زمانی که میکاسا آکرمن یک کودک بود، مادرش به او شیوه گلدوزی آسیایی را آموخت. از آنجایی که این مادر و دختر آخرین افراد مربوط به نژاد خود بودند، ارزش بالایی برای قاچاقچیان انسان داشتند. زمانی که میکاسا نه سال داشت این راهزنان اقدام به کشتن پدر و مادر او کردند و میکاسا را برای فروش به عنوان برده به پایتخت بردند. میکاسا توسط ارن نجات پیدا کرد، پسربچهای که دوتا از این راهزنان را فریب داد و کشت. با این حال ارن توسط یک راهزن دیگر گرفتار شد در حالت خفگی قرار گرفت. ارن در این زمان از میکاسا خواست تا با راهزنان مقابله کند. اگرچه میکاسا ابتدا وحشتزده بود اما کمی بعد بر ترس خود غلبه کرد و آن راهزن را ناکار کرد. زمانی که پدر ارن همراه با پلیس نظامی به محل رسید، میکاسا با پیشنهاد پدر ارن قبول کرد تا به خانواده آنها بپیوندد. این رویداد باعث شد تا غرایز مبارزهطلبانه و اعتماد به نفس میکاسا بالا رود و بعدها به یک سرباز توانمند تبدیل شود. او تا زمان تخریب دیوار ماریا توسط تایتان عظیمالجثه در کنار خانواده ارن و در ناحیه شیگانشینا زندگی میکرد. اگرچه میکاسا فقط خواستار یک زندگی صلحآمیز در کنار ارن بود، اما او تصمیم گرفت تا برای برای محافظت از آخرین فرد خانواده خود، یعنی ارن یِگر و همچنین به خاطر قولی که به مادر ارن داده بود، همراه وی وارد ارتش شود. او پس از مرگ خانوادهاش شخصیتی سرد و خشک پیدا کرده و کمتر پیش میآید احساساتش را نشان دهد و معمولا به خاطر ارن احساساتی میشود و به او علاقهای شدید دارد.
|
آرمین آرلرت (Armin Arlert): نزدیکترین و صمیمیترین دوست ارن و میکاسا. او از لحاظ بدنی، کمی ضعیف است اما تفکر استراتژیک او در بسیاری از موارد، جان ارن و میکاسا و همچنین افراد دیگر را نجات دادهاست. او همیشه خود را بهدلیل ضعفش و وابسته بودن به ارن و میکاسا سرزنش میکند. آرمین کسی بود که خوی حیوانی تایتان ارن را کنترل کرد و تایتان ارن را به یاد مأموریتاش هنگام بستن سوراخ دیوار تروست انداخت. بدن او نسبت به استانداردهای فیزیکی سربازان بسیار پایین است اما در دوران آموزشی در دورههای تئوری بسیار خوب عمل کرد. با گذشت داستان، اعتمادبهنفس او بیشتر میشود و نقشههای عالی، تاکتیکها و نتیجهگیریهای درخشان او افسران عالیرتبه را تحت تأثیر قرار داده و باعث میشود که به نظرات او احترام بگذارند. بعد از نبرد در ناحیه شیگانشینا او قدرت تایتانها را از برتولت هوور گرفت و تبدیل به تایتان عظیمالجثه شد. آرمین آرلرت در ابتدا در ناحیه شیگانشینا از دیوار ماریا زندگی میکرد. بعد از این که والدین او در یک اقدام برای فرار از دیوارها کشته شدند، آرمین از آن پس با پدربزرگش زندگی کرد.
|
نانابا یکی از افراد واحد پیشاهنگ در جوخه مایک بود. او به همراه سه نفر دیگر مسئول حفاظت از واحد۱۰۴آموزشی بود. به محض حمله تایتانها به دیوار رز او و افرادش و واحد۱۰۴شروع به خبر رسانی نمودند. سپس آنها دیوار رز را بررسی کردند اما شکافی پیدا نکردند. سپس زک یاگر در تایتان هیولا با تایتانهای تحت فرمانش به نیروهای نانابا و واحد۱۰۴ که در قلعه ای مشغول استراحت بودند و انتظار حمله را نداشتند حمله کردند. نانابا و ۳جنگجوی دیگر به تایتانها حمله کردند و تایتانهای زیادی را از پای درآوردند به طوری که تعدادشان از دست خودشان خارج شد بی شک نانابا یکی از بهترین افراد واحد شناسایی مانند مایک و پترا بود. اما گاز کپسول آنها تمام و شمشیرهایشان شکست. ابتدا دوتا از جنگجویان در اثر پرتاب سنگ جان باختند که نانابا آنان را نجات داد. سپس سعی داشت یکی دیگر از همرزمانش را نجات دهد که در محاصره تایتانها قرار گرفت و کشته شد. ابتدا پایش قطع شد سپس او را خوردند. او شوهری نداشت و یک پدر مادر داشت که به آنها احترام نمیگذاشت. در هنگام مرگش آنها را صدا میزد. او دارای موی بلوند و چشمان مشکی بود و دارای قدرت بدنی بالا بود.
|
تایتانها (巨人 Kyojin)، شخصیتهای منفی داستان هستند. آنها موجوداتی بزرگ شبیه به انسانهای مذکر هستند که اندامهای آنها بیشتر اوقات نامتناسب با یکدیگر است. طول آنها از ۳ تا ۱۵ متر متغیر است که استثناهایی با طول نزدیک به ۶۰ متر نیز در میان آنها پیدا میشد که این استثنا برای همان غول عظیم الجثه است. هوش آنها هم متغیر است اما بیشتر آنها هوش بسیار پایینی داشته و تنها با غرش و جیغ میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. دندانهای بسیار و دهان بزرگی دارند. تایتانها قدرت و سختی زیادی دارند و به راحتی میتوانند آسیبها و زخمها وارد شده به خود را ترمیم کنند (حتی قطع بیشتر اعضا را در نزدیک به یک دقیقه ترمیم میکنند) و تنها نقطهای که ضربه به آن باعث مرگشان میشود پشت گردن آنهاست. آنها نسبت به اندازه و حجم خود سبک هستند و برای فعالیت به نور خورشید نیاز دارند. (استثناهایی نیز دیده شدهاست) آنها علاقه زیادی به کشتن و خوردن انسانها دارند اما این علاقه برای رفع گرسنگی نیست چون آنها حتی دستگاه گوارش نیز ندارند (آنها در طی ۱۰۰ سالی که انسانها دیوارها را ساخته بودنند آنها غذا نمی خوردنند) و پس از پر شدن شکم خود، باقیمانده بدن انسانها را بیرون میریزند. آنها به حیوانات آسیبی نمیرسانند و به آنها بیتفاوت هستند. تایتانها دستگاه تولیدمثلی همچون انسانها ندارند و به همین دلیل، نحوه تکثیر آنها هنوز برای انسانها نامشخص است که برای لو دادن موضوع داستان نوع تشکیل تایتانها در اینجا ذکر نشدهاست. اجساد تایتانها بلافاصله پس از مرگ به سرعت به بخار تبدیل میشود. دمای بدن تایتانها بالاست. برخی از تایتانها را غیرعادی که آنها را (奇行種 Kikō-shū)، (نا خالص) مینامند چون برخلاف دیگر تایتانها عمل میکنند.
|
از نظر اندازه سومین تایتانی است که تا به حال دیده شدهاست. (با طولی نزدیک به ۶۰ متر) این تایتان اولین بار در سال ۸۴۵، در بیرون دیوار شهر شیگانشینا پدیدار شد و دروازه را نابود کرد که منجر به سقوط دیوار ماریا شد. این تایتان کسی را نخوردهاست و بدن آن شبیه به انسان است بدون هیچ پوستی و پیش و بعد از پدیدار شدن هیچ نوری ایجاد نمیکند. پس از ناپدیدشدن، ابری از بخار تولید میکند. این تایتان دوباره در سال ۸۵۰ پدیدار شد و پس از نابود کردن دروازه تروست (Trost)، توپخانه روی دیوار را درهمکوفت تا تایتانهای کوچکتر بدون روبهرو شدن با مقاومتی از دیوار بگذرند. بعدها مشخص شد که این تایتان، همان "برتولت هوور" (Bertholdt Hoover)، از افراد فارغالتحصیل سپاه ۱۰۴ام است که بعدها او را به نوعی دستگیر کردند. آرمین آرلت که حالا تبدیل تایتان شده بود، برتولت را خورد و وارث غول عظیم الجثه شد.
|
(戦 槌 の 巨人، Sentsui no Kyojin) در فصل چهارم انیمه رونمایی شد. این تایتان ۱۵ متری میتواند با استفاده از گوشت سفت شده خود آن را به شکلها و سلاح متفاوتی درآورد (از جمله پتکی بسیار بزرگ، کمان زنبورکی، شلاق و…)، و همچنین، سازههایی را تولید کند. تایتان پتک برخلاف دیگر تایتانها از طریق ضربه زدن به پشت گردن نمیمیرد بلکه وقتی کاربر تایتان میخواهد تبدیل شود، بدن او از پاها شروع به تبدیل شدن میکند و یک کابل گوشتی زیر زمین ریشه میزند. با از بین بردن آن این تایتان به آرامی قوای خود را از دست داده و میمیرد. این «کابل گوشتی» کوچک به کاربر اجازه میدهد تا فرم تایتانی را از خارج کنترل کند و تقریباً مانند تایتان مؤنث دارای قابلیت سخت شدن است که میتواند برای محافظت از اپراتور انسان در یک کریستال نیز محصور شود. تایتان پتکی قبلاً از طریق خانواده تایبار به ارث رسیده بود و در اختیار خواهرِ ویلی تایبار (لارا تایبار) بود. وقتی که لارا در فرم تایتانی، در طی نبرد لیبریو متلاشی و کشته شد، خون و مایعات بدن او توسط تایتان حمله کننده خورده شد و ارن یگر را به عنوان کاربر فعلی در اختیار گرفت.
|
صادقیبیک افشار از نقاشان عصر شاه تهماسب یکم و شاه اسماعیل دوم بود. در دوران پادشاهی شاه اسماعیل دوم، کتابخانه پادشاهی مرکز تجمع بزرگان نامدار ادب و هنر بود. این پادشاه کتابخانه سلطنتی را که در زمان شاه تهماسب تعطیل شده بود دوباره بازگشایی کرد و بسیاری از هنرمندان بلندآوازه که پراکنده شده بودند، از جمله صادقیبیک افشار را در آنجا گرد آورد. اسکندربیک ترکمان در کتاب عالمآرای عباسی درباره او مینویسد: «مصور بیبدل نازک قلم نقاشی و طراح بیقرینه.» کتاب تذکرة مجمعالخواص از آثار صادقیبیک افشار است که به زبان ترکی چغتایی است. صادقیبیک افشار در تبریز به دنیا آمد و هنر نگارگری را در نزد استادان این هنر آموخت. جریان حوادث سیاسی موجب حضور او در تختگاه های قزوین و اصفهان شد، ازاین رو با بسیاری از اعاظم سبک تبریز، قزوین، و اصفهان ارتباط یافت و نام و سرگذشت برخی از آنان را به سبب طبع شعریشان در مجمع الخواص گرد آورد.
|
کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا (High performance liquid Chromatography) که پیشتر به نام کروماتوگرافی مایع با فشار بالا (High pressure liquid chromatography) نیز نامیده میشد، مهمترین و متداولترین روش کروماتوگرافی است که برای محدوده وسیعی از مواد غیر فرار در زمینههای مختلف علوم کاربرد گستردهای دارد. در دهه ۱۹۶۰ با بهرهگیری از پژوهشهای انجام شده، مشخص شده بود که کاهش اندازه ذرات فاز ساکن، سبب افزایش کارایی ستون میشود. چون ستونها نسبتاً طویل و اندازه ذرات کم است به این جهت قابلیت نفوذ کم میشود و برای این که حلال جریان داشته باشد، باید فشار وجود داشته باشد. با کاهش قطر ذرات به ۱۰–۳ میکرومتر و تکامل انواع ستونها و توسعه انواع پمپها برای تأمین فشار بالاتر و سرعت جریان یکنواخت و پایدار، در اواسط دهه ۱۹۷۰، جداسازی ترکیبات مشابه عملی گردید و کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا به دستگاهی کارآمد و مهمی در بسیاری از زمینههای تحقیقاتی و صنعتی نظیر صنایع آرایشی، غذایی، دارویی، صنایع زیستمحیطی و تولید انرژی و … تبدیل شد.
|
اولین آزمایشهای موشکی وِرنر فون براون در پینهمونده انجام میشدند اما پس از شناسایی و بمبباران هوایی متفقین از سال ۱۹۳۶ این آزمایشها در ادامه یافتند زیرا در این منطقه معدن گچی را در دل کوه انتخاب کردند که با ۷۰۰۰ برده کارگر که بسیاری از آنها کشته شدند دو تونل موازی در مجموع با طول ۳ کیلومتر حفر کردند که یکی راهآهن دوطرفه برای حمل و نقل باشد و دومی محل دستگاههای ساخت موشک. در بین این دو تونل موازی ۴۶ تونل هر کدام به طول ۱۵۰ متر حفر شدند که در مجموع ۱۱ کیلومتر تونل با مساحت ۹۳هزار متر مربع بود به نام میتلورک. به دلیل بیماری عظیمگرایی هیتلر پروژه پرتاب این موشکها قرار بود از ساختمان بتن یکپارچه و عظیمی با ضخامت ۵ متر در شکاف کوه در انجام شود اما پایانههای پرتاب موشک توان مقاومت در برابر بمبباران را نداشتند در نتیجه همانطور که پیشتر ارتش پیشنهاد کرده بود از سکوهای پرتاب متحرک استفاده کردند که ۵۰۰۰ نفر قربانی در لندن داشت اما با پیشدستی متفقین پرتابکنندههای نازی از محدوده تیردست انگلستان خارج شدند.
|
هنگام آغاز جنگ جهانی دوم در ماه سپتامبر سال ۱۹۳۹ آلمان به کمک بیش از ۱۰۰۰ جنگنده تکموتوره باف ۱۰۹ و ۲۰۰ جنگنده سنگین دوموتوره باف ۱۱۰ و همچنین ۱۹۷ توپ ضدهوایی سنگین و حدود ۱۵۰۰ توپ ۸۸ میلیمتری ضدهوایی از حریم هوایی خود محافظت میکرد. آلمان و فیلدمارشال هرمان گورینگ، فرمانده کل "لوفتوافه" به اتکای این نیروی قدرتمند اطمینان بالایی از مصونیت در مقابل حملات هوایی دشمنان داشتند. به هر صورت ابتدا تصور میشد تنها لهستان در مقابل آلمان است و ۳۶ بمبافکن متوسط نیروی هوایی آن قابل چشمپوشی است. پس از ورود فرانسه و بریتانیا به جنگ با آلمان این تصورات دستخوش تغییر شد. به هر صورت ناوگان بمبافکنهای منسوخ نیروی هوایی فرانسه، با وجود فاصله اندک پایگاههای آن با مراکز حساس در آلمان از جمله ناحیه صنعتی رور، نیز خطر قابل توجهی به حساب نمیآمد. با این حال نیروی هوایی بریتانیا با بهرهگیری از حدود ۳۰۰ بمبافکن نوین همپدن و ولینگتون و ۱۰۰ بمبافکن قدیمیتر ویتلی در کنار ۳۰۰ بمبافکن متوسط بلنهیم، تهدید جدیتری بود.
|
به منظور اجتناب از گرفتار شدن به اقدامات تلافیجویانه "لوفتوافه" در اثر واردن آمدن تلفات غیرنظامی به آلمان، عملیات بمبافکنهای بریتانیایی علیه آلمان از روز ۴ سپتامبر سال ۱۹۳۹ با هدف گرفتن کشتیهای جنگی "کریگسمارینه" در دریای شمال آغاز شد. ناو سنگین "آدمیرال شِر" و ناو "اِمدن" نخستین کشتیهایی بودند که مورد حمله قرار گرفتند. این و سایر حملات با وارد آوردن خسارت به ناوگان بمبافکنهای بریتانیا به نتیجه خاصی نرسیدند. در همین زمان بریتانیاییها همچنین اقدام به انتشار میلیونها برگه تبلبغاتی به کمک بمبافکنهای خود بر فراز مناطق مسکونی آلمانی کردند. این کار نیز در مواجهه با کاستیها و مشکلات مختلف، با توجه به روحیه بالای حاصل از پیروزیهای اولیه در میان آلمانیها هیچ اثر مفیدی حاصل ننمود. آلمانیها در ابتدا در مقابله با این «حملات برگهای» تعدادی از هواگردهای تکموتوره باف ۱۰۹ خود را در در نقش جنگنده شبانه بهکار گرفتند. این جنگندهها در همکاری با نورافکنهای خودی عمل میکردند.
|
نخستین حمله هوایی علیه یک هدف در خاک آلمان شب ۱۹ مارس سال ۱۹۴۰ صورت گرفت. همچنان با اجتناب از هدف گرفتن غیرنظامیان، پنجاه بمبافکن ویتلی و همپدن بریتانیا پایگاه هواگردهای دریایی "لوفتوافه" در هورنوم در جزیره کمجمعیت زیلت را بمباران کردند. با وجود ادعای خدمه در مورد اصابت قرار دادن چندین نقطه از تأسیسات، یک عملیات شناسایی عکسبرداری متعاقب نشانگر هیچ خسارت جدی در نتیجه این حمله نبود. در چند هفته آتی الگوی حملات تغییری نکرد. در نهایت در پی بمباران روتردام در هلنددر میانه ماه مه توسط "لوفتوافه"، بریتانیاییها نیز به دستور روز ۱۵ مه وینستون چرچیل، نخستوزیر این کشور دست از اجتناب از آسیب رساندن به غیرنظامیان آلمانی در حملات هوایی خود کشیدند. با وقوع تقریبا هر شب حملات هوایی بریتانیاییها، آلمانیها به باور لزوم تشکیل یک نیروی جنگنده شبانه سازمانبافته رسیدند. به دستور رایشسمارشال گورینگ یگانی متشکل از جنگندههای سنگین دو موتوره که بدین منظور مناسبتر بودند، ایجاد شد. این آرایش غالبا با هواگردهای باف ۱۱۰، جناح ۱ شکاری شبانه نام گرفت و در ابتدا توسط سرگرد ولفگانگ فالک فرماندهی میشد. با توجه به این که گاهی آتش ضدهوایی آلمان به اشتباه جنگندههای خودی را که توسط نورافکنها روشن میشدند هدف میگرفت، به ابتکار سرهنگ یوزف کامهوبر نورافکنها به خارج از شهرها منتقل و در یک خط دفاعی بین شلسویگ-هولشتاین تا لیژ، دقیقا در مسیرهاق ورود بمبافکنهای بریتانیایی، مستقر گشتند. ورود شبهنگام هر هواگرد دیگری از "لوفتوافه" به این منطقه ممنوع بود تا جنگندههای شبانه بتوانند با هر پرنده ناشناس درگیر شوند. این ابتکار بلافاصله موجب افزایش اثرگذاری جنگندههای شبانه آلمانی شد.
|
چرچیل در این هنگام معتقد بود کشورش از نیروی زمینی مناسبی جهت غلبه بر قدرت نظامی آلمان برخوردار نیست و محاصره اقتصادی علیه این کشور نیز شکست خوردهاست. از این رو به پندار او تنها اقدامی که میتوانست آلمان را به زیر بکشد بمبارانهای «تخریبکننده و نابودگر» در سرزمین اصلی آن با بمبافکنهای سنگین بود. بدین شکل، همان شب ۹۹ بمبافکن بریتانیایی راهی هدف گرفتن تأسیسات نفتی و راهآهن در ناحیه رور شدند تا بمباران راهبردی آلمان توسط متفقین رسماً آغاز شود. درحالیکه با وجود خوشبینی ابراز شده از جانب فرماندهی نیروی بمبافکنهای بریتانیا، بمبارانهای راهبردی هنوز سالها با تصوری که چرچیل از آنها داشت، فاصله داشتند. این گونه بمبارانها گونه کاملاً جدیدی در رزم نوین بدون دکترین عملیاتی و فناوری لازم جهت پشتیبانی کامل از آنها بودند. بمبافکنهای بریتانیایی در آن زمان به ناوبری رادیویی و رادار مجهز نبودند و ابزار هدفگیری استانداری نداشتند. این بمبافکنها در عملیاتهای شبانه مسیر خود را به درون اراضی آلمان را با ستارگان و اهدافشان را با نور ماه مییافتند. شرایط مناسب جوی هم لازمه این روش بود که البته به نفع اقدامات مقابلهای آلمانیها نیز تمام میشد. آتشبارهای سنگین ضدهوایی آلمان در ارتفاع کمتر از سه هزار متر و آتشبارهای سبک خودکار ۳۷ و ۲۰ میلیمتری آن در ارتفاعهای پایین تأثیر بالایی علیه هواگردهای دشمن به نمایش گذاشتند. بمبافکنهای بریتانیایی برای در امان ماندن از آتش این تسلیحات اقدام به پرواز در ارتفاعهای بسیار بالا، حرکات زیگزاگ یا عمل در شبهای غیر مهتابی میکردند. درنتیجه این بمبارانها به اندازهای بدون دقت صورت میگرفت که آلمانیها را در شناسایی اهداف مورد نظر بریتانیاییها به زحمت میانداخت.
|
در چهار ماهه نخست تهاجم هوایی علیه آلمان، نیروی هوایی بریتانیا ۴۰۰۰ سورتی اجرا کرد که در جریان آن ۱۶۳ هواگرد خود را از دست داد. تا این زمان توپهای ضدهوایی سنگین آلمان به حدود ۴۵۰ عدد رسیده بود. بریتانیا تا سال ۱۹۴۱، هر شب میتوانست تنها نزدیک به ۴۰۰ بمبافکن به منظور عملیات فراهم کند که بسیار کمتر از توان آلمان بود. با وجود بدون تأثیر بودن یا اثر ناچیز این بمبارانها بر روحیه آلمانیها یا بر ظرفیت تولید تسلیحات آنها و با مشاهده اثر مشابه بمبارانهای دشمن بر خود، رهبران بریتانیا همچنان بر نقش تعیینکننده آن اصرار داشتند. در نهایت با آغاز یورش آلمان به شوروی در جریان عملیات بارباروسا، بریتانیا دیگر نمیتوانست بی تأثیر بودن کارزار بمبارانهای خود را انکار کند. به شکلی که آمار ارائه شده توسط سخنگوی دولت این کشور نشانگر نرسیدن ۸۰ درصد از این بمبافکنها به منطقهای به مساحت ۲۰۰ کیلومتر مربعی حول هدف مورد نظر بود. این بمبافکنها بمبهای خود در مزارع و جنگلها فرومیریختند. همان تعداد اندکی نیز که به آن مساحت بسیار بزرگ حول هدف میرسیدند نیز خطای زیادی در اصابت داشتند. بدین ترتیب با وجود این که بریتانیا این روش را تنها راه واکنش به آلمان میدید، نتایج حملات به سختی توجیه کننده اقدام به آن بودند. در ده تهاجم هوایی که بین ماههای ژوئن تا نوامبر سال ۱۹۴۱ علیه برلین صورت گرفت تنها ۱۳۳ آلمانی کشته شدند؛ درحالیکه این عدد در تلفات خدمه بمبافکنهای بریتانیایی تقریباً به سه برابر میرسید. در مجموع در این سال بیش از هزار خدمه بمبافکنهای بریتانیایی در عملیاتهای بمباران علیه آلمان جان خود را از دست دادند که در مقایسه با سال قبل از آن دو برابر شده بود. تهدید بمبافکنهای بریتانیایی تا اوایل سال ۱۹۴۲ به اندازهای برای آلمانیها پایین بود که "لوفتوافه" تنها دو جناح شکاری برای محافظت از حریم هوایی تمامی اروپای غربی به کار گرفته بودند. بدین ترتیب چرچیل هم که طرحهای بلندپروازانهای بدین منظور داشت، شروع به تعدیل نظرات خود کرد.
|
پس از آن که نخستین حملات هوایی آلمان به مسکو در ماه ژوئیه سال ۱۹۴۱ صورت گرفت، سپهبد سیمیون ژاورونکوف، فرمانده نیروی هوانوردی دریایی شوروی، تصمیم به اجرای حملات تلافیجویانه هوایی علیه برلین گرفت. با وجود آگاهی از خسارت مادی حداقلی چنین حملاتی، این طرح ضربه زدن به حیثیت آلمان و تقویت روحیه نیروهای شوروی با کشیدن جنگ به داخل خاک دشمن را دنبال میکرد. با توجه به پیشروی عمیق ورماخت تا بدین زمان در خاک شوروی، تنها نقطهای که امکان دسترسی شوروی به برلین را میداد یک پایگاه هوایی در جزیره سارمنا در استونی در دریای بالتیک بود. نخستین حمله روز ۷ اوت سال ۱۹۴۱ با ۱۵ بمبافکن دیبی-۳تی انجام شد. طبق پیشبینی آسیب وارد آمده تا حدود زیادی ناچیز بود. به هر صورت هواگردها اهداف خود را مورد اصابت قرار دادند و همگی به پایگاه بازگشتند. دفاع هوایی برلین در جریان این حمله کاملاً غافلگیر شد؛ چرا که دیدهبانی آن غالباً به سمت غرب متمرکز بود. شوروی شب روز بعد ۸ اوت حمله هوایی دیگری به برلین ترتیب داد و ۷۲ بمب و ۲۵۰۰ برگه تبلیغات بر آن ریخت. این بار یک هواگرد شوروی از دست رفت. پیش از تهاجم آلمانیها به جزیره سارمنا ۷ حمله هوایی دیگر نیز علیه برلین صورت گرفت. شوروی در مجموع ۵۴ سورتی علیه این شهر به انجام رساند که در جریان آن ۲۰ هواگرد آن ساقط شدند.
|
بطور کلی سه روش اصلی برای تحقق یک اسکنر ترکیبی PET/MRI وجود دارد. سادهترین روش این است که دو اسکنر بهصورت متوالی به یکدیگر متصل گردد (tandom) و یک تخت مشترک مورد استفاده قرار میگیردوMRI و PET به صورت متوالی یکی بعد از دیگری در دو اسکنر جدا عکس میگیرند. این روش اجازه میدهد دادههای PET و MRI به صورت متوالی و نه همزمان بدست آید. این راه از لحاظ اقتصادی به صرفهترین راه است، چرا که تنها پیشرفت تکنولوژی استفاده شده در آن عایق بندی قویتر میدان مغناطیسی MR برای کاهش تأثیر آن در کارایی دستگاه PET نزدیک به آن، و وجود تختی است که در هردو اسکنر قابل استفاده باشد.روش طراحی دیگر PET insert است، که slip-fitها داخل قطر MRI قرار میگیرد. میدان دید هر دو اسکنر منطبق میگردد و بدست آوردن دادهها به صورت همزمان صورت میگیرد. مزایای این روش این است که اسکنر MRI میتواند به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد و اسکنر PET میتواند در مواقع لزوم گذاشته یا برداشته شود.بالاترین انعطافپذیری در انجام تصویربرداری پیشرفته با یک ماشین whole-body PET/MRI فراهم میگردد که حلقه آشکارساز PET در داخل محفظه MRI به صورت کامل یکپارچه گردیده است. همچنین امکان تصویربرداری همزمان whole body PET و MRI در این روش فراهم گردیده است تا توانایی هر دو تکنیک مورد استفاده قرار گیرد.
|
یک آشکارساز PET که درون یک سیستم MRI کاملاً یکپارچه میشود، نیازمند قرار دادن اجزای مختلفی در داخل یک میدان مغناطیسی است؛ بنابراین ملاحظات سازگاری مغناطیسی این مواد برای حفظ کارائی MRI ضروری است زیرا MRI نسبت به مغناطیس پذیریهای مختلف بسیار حساس است. برای حداقل کردن اعوجاج در تصاویر MRI باید مواد سازنده آشکار ساز PET مغناطیسپذیری نزدیک به بافتهای بدن انسان داشته باشد. در نتیجه لزوماً نمیتوان گفت مواد غیرمغناطیسی کاملاً با MRI سازگارند. علاوه بر مغناطیسپذیری رسانایی مواد هم نقش مهمی دارد چرا که جریانهایEDDY که به وسیلهٔ میدانهای RF و گرادیان MRI القاء میشود میتواند منجر به خراب شدن طیف MR، ناهمگونی و اثرات دیگر در تصاویر MR شود. علاوه برآن مواد با ساختارهای با مقاومت الکتریکی پایین میتواند هم دامنه و هم پلاریزاسیون RF را تحت تأثیر قرار دهد و باعث افت کیفیت تصویر به دلیل نوسانات میدان B۱ شود. یدیدسدیم با ناخالصی تالیم [NaI(Tl)]، یدید سزیم با ناخالصی تالیم [CsI(Tl)] ژرمانانات بیسموت[BGO] و اکسی ارتوسیلیکات لوتتیوم[LSO] رفتار مغناطیسپذیری تقریباً مشابه بافت بدن انسان دارند. مواد باید علاوه بر سازگاری مغناطیسی ورسانایی پایین، عدد اتمی و چگالی بالایی داشته باشند.
|
تصویربرداری MRI یک تکنیک پیشرفته و غیر تهاجمی است. همچنین تصاویر MRI وضوح تصویر خوبی دارند، عیب اصلی این نوع تصویر برداری کندی سرعت آن میباشد. در تصویر برداری MRI گرفتن اطلاعات به صورت پرکردن ماتریس فضای فرکانس مکانی (K-space) میباشد که اغلب به صورت سطر به سطر صورت میگیرد. عامل اصلی در محدودیت سرعت این روش تصویرگری، همین تعدد خطوطی است که برای تشکیل تصویر با رزولیشن مطلوب لازم است. تصویر برداری تشدید مغناطیسی موازی یک رویکرد جدید برای ساختن تصویر به کمک تعداد کمتری از خطوط فضای K است. تصویر برداری موازی روشهای مختلفی را پیشنهاد میدهد که با جمعآوری خطوط کمتر فضای K میتوان یک تصویر مطلوب برای تشخیص بیماری ایجاد کرد. تعداد خطوط کاهش یافته توسط عامل کاهش یا شتاب تعیین میشود. برای مثال عامل کاهش یا شتاب ۲ نشان میدهد که تعداد خطوط فضای k به نصف تعداد معمولی خود کاهش یافتهاست. با استفاده از این روش میتوانیم یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر زمان تصویر برداری MRI، تعداد گامهای کدینگ فازی را که تأثیر مستقیم نیز بر رزولوشن دارد کم کنیم. بدین معنی که یک تصویر با ماتریس ۱۲۸*۱۲۸به ۱۲۸نمونه برداری نیازمند است و اگر تعداد نمونه برداری نصف شود باعث نصف شدن زمان در ازای پایین آمدن رزولوشن تصویر میشود، با کمک تصویر برداری موازی میتوان با تعداد نمونه برداریهای کمتر رزولوشن مطلوب را به دست آورد. بدین ترتیب که در تصویر برداری معمولی پیش از هر نمونه برداری توسط یکی از گرادیانها عمل کدینگ فاز، صورت میپذیرد تا نقاط مختلف از نظر فاز از یکدیگر متمایز شوند؛ ولی در تصویر برداری موازی هنگامی که المانهای کویل در جهت کدینگ فازی قرار گرفته باشند، عمل کدینگ میتواند با استفاده از تفاوت حساسیتهای المانهای کویلها صورت پذیرد و سبب کاهش فعالیت گرادیان کدینگ فاز شود. تصویر برداری موازی به تعدادی از گیرندهها برای جمعآوری اطلاعات نیاز دارد. این تکنیکها با استفاده از مجموعه سطوح کویلهای قرار گرفته شده در کنار هم و گرفتن همزمان از چندین مجموعه داده کاهش یافته انجام میشود. به این ترتیب آرایه ای از کویلهای گیرنده برای کاهش بیشتر زمان جمعآوری دادهها به کار میروند. این روش بهطور کلی با سایر روشهای متداول تسریع تصویر برداری متفاوت است. حساسیت هریک از کویلها تابعی از مکان است. در تصویر برداری موازی، دادههای هر قسمت، به وسیلهٔ تمامی کویلهای گیرنده جمعآوری میگردد. زیر مجموعه اخذ شده فضای K به وسیلهٔ هر کویل، اگر به تنهایی برای تشکیل تصویر به کار رود به خاطر عدم رعایت شرط فرکانس نایکوئیست داری بدنمایی است. رفع این مشکل ممکن است که در فضای تصویر یا فضای K انجام پذیرد. الگوریتمهای مختلفی برای بازسازی تصاویر در تصویر برداری موازی به کار میرود مانند حساسیت کدینگ(SENSE)، تصویر برداری موازی حساسیت مکانی (SMASH),(PILS)و(GRAPPA).
|
وی محتملاً در آشور متولد نشده بود، هر چند که از اشراف و بزرگان قبیلهٔ Bit-Adini به شمار میرفت و بیشتر به نظر چنین میرسد که در دربار آشور بارآمده، تعلیم دیده و بزرگ شده بوده باشد. وی بعدها، فرمانده کل ارتش (turtanu) شد. احتمالاً وی هنگامی که شلمنسر سوم قلمرو قبیله Bit-Adini را به خاک آشور ضمیمه کرد، به سمت حاکم (فرماندار) منسوب شده بودهاست. شاید وی با تیگلت_پیلسر سوم، هنگامی که تیگلات پیلسر تلاش کرد که شورش خود را به سرانجام برساند، برخورد و کنتاکتی داشته بوده باشد، هرچند که این احتمال هم وجود دارد که وی تا زمان به قدرت رسیدن تیگلات پیلسر سوم مرده باشد. معروفترین و خوب نگهداشته شدهترین شرح لشکرکشی، لشکرکشی وی علیه پادشاه اورارتو، آرگیشتی اول بودهاست. نام شمشی ایلو در بسیاری از کتیبهها و آثار و یادمانها به چشم میخورد. همچنین وی، قراردادهایی مربوط به قلمرو، زمینها و مرز مشترک با سوری-حیتیها مبادله و امضا کردهاست. احتمال دارد که او در جنگ دمشق در زمان آداد-نراری سوم در سال ۷۹۶ ق. م. فرمانده کل نیروهای آشوری بوده باشد.
|
روزنامهٔ زنده شکلی از نمایش تئاتری مستند است که در اوایل قرن بیستم پدید آمد و با مسائل روز جامعه سروکار دارد و براساس حقایق تاریخی مستند و طنز سیاسی پایهریزی میشود؛ این نوع نمایش، مانند روزنامه که ستونهای متفاوت دارد، از بخشهای مجزا در کنار هم تشکیل شدهاست.از جمله استفاده گسترده از چندرسانه بودهاست. روزنامههای زنده در دوران انقلاب بلشویکی در روسیه به وجود آمدند. این اصطلاح انگلیسی اغلب با روزنامههای زنده تولید شده با پروژه تئاتر فدرال مرتبط است. پروژه تئاتر فدرال، بخشی از برنامه هنری با بودجه فدرال بود که تحت مدیریت پیشرفت کار در ایالات متحده در دهه ۱۹۳۰ تأسیس شد که تعدادی روزنامه زنده در مورد مسائل اجتماعی روز را در بر میگرفت، از جمله برمبنای حکم صادر شده سه بار A و مجادله بر سر ایدئولوژی سیاسی روزنامههای زنده منجر به انحلال پروژه تئاتر فدرال در سال ۱۹۳۹ شد، و تعدادی از روزنامههای زنده که قبلاً نوشته شده بود یا در حال گسترش بودند متوقف شدند، از جمله چندین روزنامه که به مسائل نژادی میپرداختند.
|
قوانین آروندل شامل ۲۸۳ برگ در اندازههای مختلف میشود که بیشترشان تا اندازهٔ ۲۲ در ۱۶ سانتیمتر هستند. تنها چند برگ سفید مانده و دو صفحۀ ۱۰۰ و ۱۰۱ به اشتباه دوباره شمارهگذاری شدهاند. این کتاب شامل مجموعهای از دست نوشتههای لئوناردو میشود که وی در بازهٔ زمانی ۴۰ ساله (۱۵۱۸-۱۴۷۸) و در زمان حیاتش جمع کرده است. کتاب حاوی رسالهها کوتاه، یادداشتها و نقاشیهایی پیرامون مسائلی گرفته از مکانیک تا پرواز پرندگان را میباشد. از نوشتههای داوینچی اینگونه برمیآید که او صفحات را کنار یکدیگر جمع کرده تا بتواند مرتب و شاید منتشر بنماید. لئوناردو عادتاً هر برگه را به یک موضوع اختصاص داده است تا هر برگه به صورت منسجم یک رساله را در دو صفحۀ پشت و رو توضیح دهد. این ترتیب بعداً توسط صحافان کتاب از بین رفت که بعد از برگ برگ کردن کتاب، آنها را روی هم تلانبار کردند و باعث شدند تا موضوعات پخش شده و بنظر رسد که به صورت رندوم نوشته شدهاند.
|
شاسی تانک عقاب سیاه بر اساس شاسی تی-۸۰ طراحی شده اما درازتر شده و یک جفت چرخ به آن اضافه شده بود. برخلاف برجک تمام تانکهای روسی که کوچک و به صورت نیمکرهای هستند، برجک تانک عقاب سیاه بسیار بزرگتر شده و مستطیلیشکل بود. همچنین به سبک تانکهای غربی قسمت جداگانهای در آن برای حمل مهمات پیشبینی شده بود تا ایمنی سرنشینان در صورت انفجار مهمات افزایش یابد. این تانک هم مثل دیگر تانکهای روسی ـ از تی-۶۴ به بعد + به بارگذار اتوماتیک مجهز بود. اما این گلولهگذار دیگر از روش "چرخوفلکی" استفاده نمیکرد بلکه از سیستم "نوارنقالهای زنجیری" بهره میبرد؛ سیستمی که ژاپنیها در تایپ ۹۰ کیومارو و تایپ ۱۰ و فرانسویها در لکلر آن را به کار گرفتهاند. همچنین قرار بود این تانک از موتور توربین گازی به قدرت ۱۴۰۰ اسب بخار استفاده کند و وزن آن نیز ۴۸ تن باشد. عقاب سیاه هم مثل تانکهای دیگر روسی به توپ ۱۲۵ مم بدون خان مسلح بود اما گفته شده بود که برجک تانک گنجایش لازم برای نصب توپ ۱۵۲ مم را هم دارد. زره تانک نیز در قسمت جلو ضخامت بالایی داشت و از زرههای واکنشی نسل جدید روسی مثل "کاکتوس" و "کنتاکت-۵" هم بهره میبرد.
|
در ۱۹۴۳ از زخمی که در جبهه شرقی المان برداشته بود بهبود پیدا کرده بود و آجودان کلاوس فون اشتاوفنبرگ از رهبران مقاومت المان شد. در ۲۰ ژوئیه اشتاوفنبرگ را تا مقر سر فرماندهی ورماخت نزدیک راستنبورگ در پروس شرقی همراهی کرد جایی که اشتافنبرگ بمب را در مقر لانه گرگ به منظور ترور هیتلر منفجر کرد بعد از انفجار اشتافنبرگ و هیفتن به سرعت به برلین برگشتند بدون اینکه از سالم ماندن هیتلر اطلاعی داشته باشند و برای راه اندازی کودتا تلاش کردند که به سرعت شکست خورد. در همان روز هیفتن با اشتافنبرگ و همدستانشان ژنرال فریدریش اولبریخت و سرهنگ البرشیت مرتز فون کورینهایم به وسیله ژنرال فریدریش فروم (که خودش هم به وسیله نازیها اعدام شد.) بازداشت شده و به مرگ محکوم شدند هر چهار نفر در نیمه شب به وسیله یک جوخه اعدام ده نفره از گردان دفاعی صلیب المان در حیاط وزارت دفاع در بندلربلاک در مرکز برلین تیر باران شدند. وقتی زمان اعدام رسید هیفتن که اجودان اشتافنبرگ بود در اقدامی به نشانه وفاداری خود را بین اشتافنبرگ و سربازان امادهٔ شلیک قرار داد.
|
با روی کار آمدن رضاشاه نیاز به راهاندازی نهادهای مدرن مانند بانکها، دادگستری، ثبت احوال، ادارههای دولتی و مانند آنها به گونهٔ روزافزونی احساس میشد؛ اما طراحی و اجرای ساختمان اینگونه نهادها با روشهای سنتی عملاً ممکن نبود زیرا اینگونه نهادها نیازمند معماری و فضاهای خاص خود بودند. معمارانی که در این دوره از پیشروان آوردن معماری اروپایی به تهران بودند، یا خود شهروندان اروپایی بودند یا دانشآموختگان دانشگاههای اروپا. این معماران گونهای نوین از معماری را پدیدآوردند که میتوان با اغماض آن را «معماری نئوکلاسیک ایرانی» نامید. بر پایه این گونه از معماری درون و سازه ساختمان بر پایه معماری مدرن طراحی شده اما در تزئینات و نماسازیهایش از معماری ایران باستان بهره گرفته میشد. کاخ شهربانی نمونهٔ برجستهای برای این گونه معماری است. نما، سرستونهای با نماد جانوران اساطیری، سنگتراشیها و نقش سربازان هخامنشی و سنگ نبشتهها این ساختمان کاملاً از روی معماری دوران هخامنشی از تخت جمشید الگوبرداری شده است و و پلکان دو سویه سنگی آن یادآور معماری کاخ آپادانا است. معماران در آن دوره میکوشیدند «شکوه از دست رفته» ایران را با الگو گرفتن از معماری باستان بازسازی کنند. این ساختمان کاملترین نمونهبرداری از کاخهای پارسه و تخت جمشید است.
|
بتن نمونه مناسبی برای توصیف یک ماده نفوذ پذیر و متخلخل است و آب به عنوان ویرانگر بزرگ (حلال و واسطه واکنش) مهمترین عامل نابودی مصالح ساختمانی بهشمار میرود. منافذ و سوراخهای داخلی بتن را تخلخل آن مینامند که به صورت درصدی از مجموع حجم کل ماده نشان داده میشود و نفوذ پذیری توانایی عبور آب در فشار بین منافذ ماده و مدت زمان نشت از منافذ است. این خاصیتها به کمک یکدیگر اجازه تشکیل مسیری برای انتقال آب به درون ماده را همراه با ایجاد شکافی که هنگام انقباض به وجود میآید، میدهد. برای اینکه بتن را واترپروف کنیم باید از مواد مضاف دیگری که منافذ بتن را به صورت یکنواخت، میکرونیزه و مسدود میکنند استفاده نمود. این مواد باید در واکنشهای هیدراسیونی و در زمان ژل شدن و فرمگیری سیمان، عامل تولید سیلیکات و کریستاله شدن آن در جدار منافذ باشند. نفوذپذیری با یک مقدار مشخص مثل ضریب نفوذپذیری توضیح داده میشود و عموماً به ضریب «دارسی» بازمیگردد. نفوذپذیری آب در یک ترکیب بتنی شاخص خوبی برای سنجش کیفیت کارایی بتن است. ضریب «دارسی» کم نشان دهنده غیرقابل نفوذ بودن و کیفیتی بالا برای مصالح است با اینکه بتن مادهای با نفوذپذیری نسبتاً کم است، اما برای دست یابی به بتن با کاراییهای خاص نیاز به ضدآب کردن برای جلوگیری از نشت میان شکافها دارد.
|
مأموریت آپولو ۱۳ نیمه کاره ماند و ماهنشین آن که قرار بود روی ماه فرود بیاید موفق به این کار نشد و در ۱۷ آوریل ۱۹۷۰ به صورت کنترل شده بر فراز اقیانوس آرام سقوط کرد و بر اثر حرارت بالای حرکت با سرعت بالا در جو زمین سوخت اما باتری اتمی آن از سقوط در جو زمین جان سالم بدر برد و اکنون در حوالی درازگودال تونگا در عمق ۶٫۵ کیلومتر زیر آب قرار گرفتهاست. این باتری که حاوی حدود ۴ کیلوگرم پلوتونیوم بود طوری طراحی شده بود که در برابر حرارت زیاد و چنین سقوطی مقاومت کند و مواد رادیواکتیو از آن نشت نکنند؛ به همین خاطر اثری از نشت رادیواکتیو از آن دیده نشد. این باتری تا دو هزار سال رادیواکتیو باقی میماند. اما گفته شده که مواد مقاوم دربرابر خوردگی کپسول، تا ۱۰ نیمه عمر (۸۷۰ سال) قادر به نگهداری پلوتونیوم داخل آن هستند. البته تاآن زمان به سبب سپری شدن نیمه عمر، مقدار فعالیت رادیواکتیو باقیمانده به مقدار قابل توجهی کاهش یافتهاست.
|
خودسوزی در غرب و شمال غرب ایران هم رایج است. برپایهٔ گزارش سازمان پزشکی قانونی ایران در سال ۱۳۸۰ خورشیدی، از افراد درگذشته از خودکشی، خودسوزی مهمترین روش خودکشی در میان زنان بودهاست (۶۹٫۲۹٪). همین گزارش بالاترین درصد خودکشی مردان با روش خودسوزی را ۴۷٪ در استان یزد و بالاترین درصد خودکشی زنان با این روش را ۹۴٫۴٪ در استان بوشهر اعلام کردهاست. نظرزاده و همکاران با مطالعهٔ فراتحلیل ۱۹ پژوهشِ انجامشده در دو دههٔ قبل از خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی که شامل ۲۲۴۹۸ مورد اقدام به خودکشی میشدهاست (با کنار گذاشتن پژوهشهایی که تنها خودکشیهای منجر به مرگ را بررسی کرده بودهاند)، نتیجه گرفتهاند که بهطور کلی در میان روشهای فیزیکی خودکشی در ایران، خودسوزی با شیوع ۱۳٪ رایجترین روش است. مطالعهٔ آنها نشان دادهاست که بیشترین شیوع خودسوزی به ترتیب در استانهای کهگیلویه و بویراحمد (۴۸٪)، ایلام (۲۸٪)، و خراسان جنوبی (۱۰٪) بودهاست. بهگفتهٔ نظرزاده و همکاران، اگرچه خودکشی بهوسیلهٔ خودسوزی در ایران از کشورهایی مانند هند (۴۰٪)، سریلانکا (۲۴٪)، و مصر (۱۷٪) کمتر است؛ ولی شیوع خودسوزی در ایران از کشورهای آفریقایی چون زیمبابوه (۱۱٪) و آفریقای جنوبی و همچنین کشورهای اروپایی چون آلمان بیشتر است. پژوهش نظرزاده و همکاران نشان دادهاست که بدون در نظر گرفتنِ مسمومیت، بهطور کلی زنان و مردان ایرانی از روشهای خشنی برای خودکشی استفاده میکنند (در مطالعهٔ آنها: خودسوزی، حلقآویزی، سلاح گرم) که شیوع این روشهای خشن در استانهای غربی و جنوب شرقی کشور بیشتر است.
|
عملیات روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ با گذر نیروهای فیلدمارشال فِدُر فُن بُک از خط مرزی آغاز شد. آغاز تهاجم آلمان هرج و مرج شدیدی بین نیروهای ارتش سرخ ایجاد کرد و ساختار فرماندهی جبهه غربی شوروی تقریباً از همان ابتدا تا حد زیادی از کار افتاد. بیشتر نیروهای ارتشهای سوم، چهارم و دهم جبههٔ غربی شوروی، که در جانب غربی برآمدگی بیاویستوک متمرکز شده بودند، در بین مسیر پیشرویِ دو گروه زرهی ۲ و ۳ ورماخت قرار گرفتند. ضدحملات جبههٔ غربی شوروی بدون ارتباطات مؤثر، پوشش هوایی و پشتیبانی تدارکاتی مناسب و با ناتوانی در آمادهسازی و جهتدهی مناسب، با وجود تحمل خسارات و تلفات سنگین، بی تأثیر بود؛ آشفتگی حاکم بر نیروهای این جبهه، اکثر اقدامات مقابلهای آن را محکوم به شکست میساخت. البته همین ضدحملاتْ نیروهای زرهی و پیاده ورماخت را مجبور به توقف و دفع آنها کرد و به بخشی از نیروهای شوروی فرصت داد به سمت مینسک عقب بنشینند.
|
در این شرایط، یکی از نگرانیهای گروه ارتش مرکز وظیفهٔ دوگانهٔ بهاتمامرساندن نبردها در غرب مینسک و همزمان حرکت به سمت شرق بود. بخش نخست این مأموریت را ارتشهای پیادهنظام چهارم و نهم ورماخت و بخش دوم آن را گروههای زرهی ۲ و ۳ بر عهده داشتند. البته این مسئله با توجه به گستردگی دو محاصرهٔ بزرگ بین بیاویستوک و مینسک و لزوم انهدام هر دو، کار آسانی نبود. بنابراین دو گروه زرهی میبایست ابتدا حلقهٔ محاصرهٔ شرقی را تنگتر میکردند تا جلوی خروج گستردهٔ نیروهای دشمن از آن را بگیرند، سپس تهاجم را بهسمت شرق ادامه میدادند. هرچه این اقدامات بیشتر طول میکشیدند، شوروی نیز فرصت بیشتری برای تنفس و ایجاد و تقویت خط دفاعی جدید مییافت. شناسایی هوایی آلمان پیشتر حرکت جادهای و ریلی گستردهٔ نیروهای شوروی به سمت اسمولنسک را مشاهده کرده بود و شنود رادیویی از حضور مارشال تیموشنکو و ووراشیلوف — دو مقام عالیرتبه نظامی دشمن در خط مقدم — خبر میداد که بیشک نشانهای از نبردهای سنگین در آینده هنگام اجرای مرحلهٔ دوم عملیات توسط آلمانیها بودند.
|
پیش از تحقق این مرحله در میدان نبرد، فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان هیچ طرحی را برای پس از آن آماده نکرده بود. روز ۲۹ ژوئن، هیتلر نگرانی خود از عملیاتهای برد بلند نیروهای زرهی را که موفقیت در مناطق بزرگ تحت محاصرهٔ بیاویستوک-مینسک را به خطر میانداخت، با فون براوخیچ در میان گذاشت و از او خواست از گروه ارتش مرکز بخواهد اجازهٔ پیشروی فرا تر از بابرویسک به گودریان ندهد و این شهر را نیز تنها «جهت امنیت» حفظ کند. با وجود این هالدر امیدوار بود «فرماندهان میانی بدون دریافت دستور صریح و به ابتکار خود کار درست را انجام دهند» و گروه زرهی ۲ خود را به روگاچف و موگیلف نیز برساند؛ با این حال با نگرانیهای هیتلر از انحراف تمامی نیروهای گروه ارتش مرکز، از صدور فرمان مستقیم اجتناب کرد. از آنجایی که هالدر از ۲۴ ژوئن دیگر مطمئن شده بود که ارتش سرخ هیچ قصدی برای عقبنشینی ندارد و میخواهد در همان محل مقاومت کند، میپنداشت پیشروی سریع به سمت گذرگاههای دنیپر محاصرهٔ نیروهای دشمن، سلطه بر ویتبسک و اسمولنسک و گشودن راه مسکو ضروری است.
|
دستور هالدر روز ۱ ژوئیه توسط فرماندهی گروه ارتش مرکز ابلاغ و زمان آغاز آن، ۳ ژوئیه تعیین گردید. بر این اساس، گروه زرهی ۲ میبایست با گذر از رود دنیپر در ناحیهٔ روگاچف-اورشا، در طول بزرگراه مینسک-مسکو تا خط بین یلنیا و ارتفاعات شرق یارتسفو پیش میرفت. گروه زرهی ۳ نیز دستور گرفت پس از گذر از مناطق مردابی برزینای علیا، از دو طرف ویتبسک تا نواحی بین خط برزوفو و ولیژ یورش بَرَد و برخی از یگانهایش را روانهٔ نیفیل کند. یک لشکر دوازدهم زرهی و دو لشکر چهاردهم و بیستم پیادهنظام موتوریزه برای پاکسازی محاصرهٔ مینسک پشت سر باقی گذاشته میشدند تا این گروه زرهی با سه لشکر زرهی هفتم، نوزدهم و بیستم و یک لشکر پیادهنظام موتوریزهٔ هجدهم به پیشروی ادامه دهد. هوت انتظار داشت با هیچ یا مقدار کمی مقاومت از طرف دشمن روبرو شود، راهها قابل تردد باشد و در مسیر بارندگی روی ندهد؛ بنابراین از حمایت متقابل دو سپاهش از یکدیگر صرفنظر کرد و ریسک پیشروی به سمت اهدافی با فاصله عرضی ۱۶۰ کیلومتر را پذیرفت. ارتش دوم ورماخت نیز وظیفه یافت بیشتر نیروهای خود در جناح جنوبی قرار دهد و با گذر از محور سلوتسک-مینسک به سمت رود دنیپر در محور موگیلف-اورشا پیش برود و از آن عبور کند. ارتش نهم ورماخت هم میبایست از جنوب محور ویتبسک-پولوتسک به سمت رود دوینا یورش میبرد. مهمترین مأموریت هر دو ارتش تصرف پل خشکی دوینا-دنیپر (اراضی بین دو رودخانه) بین اورشا و ویتبسک بود. به منظور پیشبرد بهتر این اهداف، فرماندهی عالی نیروی زمینی سپاه ۳۵ ورماخت با عنوان «فرماندهی عالیتر» را با پنج لشکر پیادهنظام پشت سر ارتش دوم و سپاه ۴۲ ورماخت را با دو لشکر پیادهنظام پشت سر ارتش نهم ورماخت قرار داد.
|
تجربهٔ مرحله نخست عملیات بارباروسا به آلمانیها نشان داد نمیتوانند تصور کنند، بهدلیل سرعت بالای نیروهای زرهی، سپاههای پیادهنظام قادر به حفظ فاصله با آنها شوند. بنابراین ضمن تلاش فرماندهی عالی نیروی زمینی برای تسلط کامل بر لشکرهای موتوریزه و زرهی از طریق خارج کردن دو گروه زرهی از کنترل فیلدمارشال فون بک، فون براوخیچ خواستار قرار گرفتن دو گروه زرهی ۲ و ۳ به همراه تمامی لشکرهای پیادهنظام ارتشهای چهارم و نهم ورماخت که قادر به جدا شدن از نبردهای مناطق تحت محاصره بیاویستوک و مینسک بودند، تحت فرمان فیلدمارشال گونتر فون کلوگه در ارتش چهارم شد تا ارتش چهارم زرهی ورماخت شکل بگیرد. در ادامه، ارتش دوم ورماخت به فرماندهی ارتشبد ماکسیمیلیان فون وایخس از جایگاه ذخیره به این گروه ارتش ملحق میشد و میبایست با لشکرهای پیادهنظام خود و مابقی لشکرهای پیادهنظام ارتشهای چهارم و نهم ورماخت که همچنان درگیر محاصره بودند، مناطق تحت محاصره را پاکسازی میکرد. پیشتر فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان قصد داشت ارتش دوم ورماخت را تا هنگام رسیدن نیروهای آلمانی به اسمولنسک در جایگاه ذخیره نگاه دارد.
|
خواستهٔ فون براوخیچ در اصل گروه ارتش مرکز را به دو گروه با ماموریتهای جداگانه تقسیم میکرد. این حالت فون بک را همچنان مسئول کل گروه ارتش نگاه میداشت اما لایه دیگری از فرماندهی بین فرماندهی گروه ارتش و ارتشهای میدانی آن ایجاد میکرد. البته فون بک نیازی به چنین باز سازماندهی نمیدید و آن را بر خلاف شکل فرماندهی خود، موجب کندی اجتنابناپذیر ارتباطات بین قرارگاهها میپنداشت. وانگهی فون بک اعتراض خود را از امکان تضعیف سلطه او بر نیروها یا حداقل کمرنگ و پیچیدهشدن شدید آن ابراز داشت. همپنین قرارگاه فون کلوگه در حقیقت برای هدایت ارتشهای پیادهنظام شکل گرفته بود و تجهیزات لازم شامل ادوات رادیویی مناسب، تحرکپذیری خارج از جاده و هواگرد ارتباطی جهت تحقق کامل مأموریت فرماندهی نیروهای زرهی در اختیار نداشت. سرانجام در یک راه حل میانه، فون بک راضی شد فون کلوگه بدون هیچ آرایش بزرگ پیادهنظام در سطح ارتش، صرفاً دو گروه زرهی را فرماندهی کند و ارتش دوم جایگزین ارتش چهارم شود تا در کنار ارتش نهم ورماخت برای انهدام محاصرههای بیاویستوک و مینسک، برای او باقی بماند. این سازماندهی مجدد میبایست از نیمه شب دوم-سوم ژوئیه عملی میشد.
|
در کنار این دو ارتش، تنها یگانی که به شکل کاملاً آماده رزم در اختیار یریومنکو بود، لشکر نخبه یکم موتوریزهٔ مسکو بهفرماندهی سرهنگ یاکوب کرایزر بود که ۲۳۰ تانک از جمله ۲۴ تانک تی-۳۴ و کیوی-۱ از سپاه ۷ مکانیزه را در دست داشت و با شتاب از منطقه نظامی مسکو ابتدا به اورشا و سپس به بوریسوف گسیل گشته بود. با گذر نیروهای گودریان از رود برزینا در بابرویسک در ۲۸ ماه ژوئن و بوریسوف در دوم ماه ژوئیه، دیگر نمیشد خط دفاعی یریومنکو را در طول این رود حفظ کرد. سقوط بوریسوف بهدست لشکر هجدهم زرهی ورماخت و در پی فرمانهای متناقض و گیجکنندهٔ ارتش سرخ بهوقوع پیوست. یریومنکو طی ۲۴ ساعت ابتدا دستور داد ارتش سیزدهم به سمت راکوف در ۳۲ کیلومتری غرب مینسک — که دو روز پیش به تصرف آلمانیها درآمده بود — حمله کند؛ سپس فرمان آمد که این ارتش به جانب بوریسوف در ۷۳ کیلومتری شرق مینسک عقب بنشیند.
|
چون اسمولنسک در <ins>مثلث پل خشکی</ins> ویتبسک-اورشا-اسمولنسک قرار داشت، بنابراین دروازهای به سمت مسکو به حساب میآمد. به همین دلیل استالین تصمیم گرفته بود به هر قیمتی آن را حفظ کند. تا روز ۴ ژوئیه، باقیماندهٔ نیروهای ارتش چهارم و سیزدهم جبههٔ غربی داشتند از گذرگاههای دو رود دوینا و دنیپر دفاع میکردند. تیموشنکو پنج ارتشِ بیست و یکم، سیزدهم، بیستم، نوزدهم و بیست و دوم را در لایهٔ نخست دفاعی بهترتیب از جنوب به شمال در طول رودهای دنیپر و دوینای غربی مستقر ساخته و ارتش ضعیفشدهٔ چهارم و ارتش شانزدهم را در لایهٔ دوم دفاعی قرار داد. نیمهٔ نخست ماه ژوئیه، بر اساس طرح بسیج شوروی، استاوکا پنج سپاه مکانیزهٔ مناطق نظامی درونی خود را جایگزین سپاههای منهدمشدهٔ جبههٔ غربی در جریان نبردهای مرزی کرد که تیموشنکو آنها را بین ارتشهای خود تقسیم نمود. در این زمان تمامی نیروهای تیموشنکو در مجموع نیم میلیون نفر با بیش از ۲ هزار تانک بودند.
|
انتقال ارتشهای ذخیرهٔ راهبردی به خط مقدم موجب شد مفهوم اصلی طرح دفاعی پیش از جنگ شوروی در استفاده از آنها به عنوان نیروی ضدحملهٔ راهبردی فدا شود. تصمیم پر عجلهٔ استالین در انتقال این ارتشهای ذخیره به خط مقدم، وخامت اوضاع نزد استاوکا در اثر موفقیت غافلگیرانه و غیرقابل پیشبینی تهاجم ورماخت را نشان میداد. با انتقال ذخایر راهبردی به جبههٔ غربی، استاوکا چارهای نداشت جز ایجاد و استقرار ارتشهای جدید ذخیره، تا عمق را به دفاع راهبردی خود بازگرداند. بنابراین با تسریع طرح بسیج عمومی بین روزهای ۵ تا ۱۰ ژوئیه، دو خط دفاعی جدید بین اسمولنسک و مسکو با ارتشهای ذخیرهٔ جدید ایجاد شدند. با بسیج این نیروها، ارتشهای بیست و چهارم و بیست و هشتم به عنوان نخستین ارتشهای ذخیرهٔ بسیجشدهٔ در طول جنگ، در نخستین خط دفاعی، بین ویازما و اسپاس-دمنسک در شرق اسمولنسک متمرکز گشتند. مدتی بعد ارتشهای بیست و نهم، سیام، سی و یکم، سی و دوم و سی و سوم با هستهای از نیروهای مرزبانی انکاوهده و شبهنظامیان منطقه مسکو تشکیل شدند و در پشت خط دفاعی نخست، از استارایا روسا تا جنوب شرقی ویازما بهعنوان دومین خط دفاعی مستقر گشتند.
|
از همان نخستین روزِ پیشرویِ آلمانیها مشخص شد انتظارات هوت محقق نشدهاست. ارتش سرخ فرصت کافی برای جمعآوری نیروی دفاعی یافته و حتی قادر شد با قوای زرهی دست به ضدحملات شدیدی بزند. نیروهای سپاههای ۳۹ و ۵۷ موتوریزهٔ هوت در میان راه با شگفتی به نیروهای تازهنفس سپاههای ۵ و ۷ مکانیزه و ارتش ۲۲ شوروی برخورد کردند. بهدلیل بدی آب و هوا در برخی محدودهها در اثر بارندگی شدید و راههای غیرقابل عبور در کنار رودخانهها، دریاچهها و مردابهای متعدد، جابهجایی نیرو برای آلمانیها دشوار شده بود. گروه زرهی ۳ — که نیروهایش به تجهیزات غنیمتی فرانسوی مجهز شده بودند — گزارش کرد برخی یگانهایش قادر به ادامهٔ رزم نیستند. در گزارش دیگری در ۴ ژوئیه، هوت اعلام کرد تنها پس از ۱۳ روز از آغاز جنگ، تعدادِ کلیِ تانکهای آمادهرزمِ گروهِ زرهیِ او به مقدار نگرانکنندهٔ ۵۰٪ تقلیل یافتهاست. در این شرایط، تنها لشکر نوزدهم زرهی در پیش روی سپاه ۵۷ موتوریزه — که از راه بسیار بهتری استفاده میکرد — توانست پس از ۱۹۰ کیلومتر پیشرویِ ۲۴ ساعته در ۴ ژوئیه سپاه ۵۱ تفنگدار ارتش بیست و دوم شوروی را با حمایت مؤثر هواگردهای سپاه ۸ هوایی لوفتوافه شکست دهد و به گذرگاهی بر رود دوینای غربی <ins>در دیسنا در ۴۵ کیلومتری غرب پولوتسک</ins> دست یابد. درگیریهای شدید در این نقطه سه روز دیگر ادامه پیدا کردند. در همین هنگام، سپاه ۶۲ تفنگدار شوروی موفق شد جلوی عبور لشکر هجدهم پیادهنظام موتوریزه را از رود دوینا در پولوتسک بگیرد. با حمایت دو لشکر چهاردهم و هجدهم پیادهنظام موتوریزه در جناحین، مهندسان آلمانی در گذرگاه لشکر نوزدهم زرهی پل دومی بر رود در دیسنا احداث نمودند.
|
روز ۴ ژوئیه، "استاوکا" به جبههٔ غربی دستور داد جلوی پیشروی نیروهای دشمن را از رود دنیپر به سمت اسمولنسک گرفته و پس از رسیدن نیروهای ذخیره از اراضی داخلی، در محورهای لپل، بوریسوف و بابرویسک اقدام به ضدحمله کند. جبههٔ غربی شوروی میبایست با ارتش بیستم خود و سپاههای تازه دریافتشدهٔ ۵ و ۷ مکانیزه از منطقهٔ بین اورشا و ویتبسک به سمت سنو و لپل در جناحین و پشت سر نیروهای دشمن در محور پولوتسک یورش میبرد. روز بعد که سپاه ۴ هوابرد مسئول مراقبت از گذرگاههای رود برزینا شد، ژوکوف از جانب "استاوکا" فرمانی ابلاغ کرد که بهدستور استالین سپاههای ۲ و ۴۴ مکانیزه شوروی موظف شدند برای کمک به سپاههای ۵ و ۷ مکانیزهٔ شوروی، با تهاجم بهسمت بوریسوف، نیروهای دشمن را شکست داده و با رساندن خود به لپل و دوکشیتسی، سپاه ۵۷ موتوریزهٔ ورماخت را محاصره کنند. دو سپاه ۵ و ۷ مکانیزهٔ شوروی بر روی کاغذ روز ۶ ژوئیه در مجموع ۱۵۴۵ تانک در اختیار داشتند که بیشتر آنها تانکهای قدیمی و منسوخ بیتی و تی-۲۶ بودند. دو سوم از این تانکها پیش از رسیدن به میدان نبرد بهدلیل مشکلات فنی از کار افتادند.
|
شنود رادیویی آلمان از ظهر روز ۳ ژوئیه از قصد تهاجم زرهی شوروی به بوریسوف مطلع شده بود. گودریان با دریافت این اطلاعات شخصاً جهت تمهیدات دفاعی لازم از بوریسوف بازدید کرد و به لشکر هفدهم زرهی ورماخت در مینسک دستور داد یک گروهرزمی خود را برای تقویت گذرگاه بوریسوف اعزام کند. در همین هنگام، فرماندهی گروه ارتش مرکز ورماخت به لشکر هفدهم زرهی فرمان داد همراه لشکر دهم پیادهنظام موتوریزه به سمت جنگلهای نالیبوکا در غرب مینسک حرکت کند. این فرمان در اثر اختلال رادیویی اشتباه فهمیده شد و سپاه ۴۷ موتوریزهٔ ورماخت تمامی لشکر هفدهم زرهی را راهی بوریسوف در شرق کرد. به شکل مشابهی، فرمان فون کلوگه مبنی بر استقرار هنگ پیادهنظام "گروسدویچلانت" در ستولبتسی در مجاورت لشکر بیست و نهم پیادهنظام موتوریزهٔ ورماخت نیز اشتباه دریافت شد و این هنگ با جداشدن از حلقهٔ محاصرهٔ مینسک، همراه آخرین بخش لشکر هفدهم زرهی ورماخت به سمت بوریسوف حرکت کرد. به گفتهٔ دیوید استاهل — تاریخدان آمریکایی — وقوع اختلالات رادیویی ادعای گودریان بود و فون کلوگه در واکنش با برآشفتگی آن را توطئهٔ ژنرالها در نافرمانی ضد او خوانده و آنها را به محاکمه نظامی تهدید کرد.
|
سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت در جناح راست گروه زرهی ۲ شبانگاه روز ۳ ژوئیه به کمک لشکر سوم زرهی در شمال شرقی روگاچف به رود دنیپر رسید. لشکر چهارم زرهی این سپاه نیز ۴۵ کیلومتر بالاتر، در بیخوف خود را به این رود رساند. بارندگی شدید که باعث افزایش عرض رودخانه شده بود، به هیچیک از دو لشکر اجازه برقراری گذرگاه بر روی آن را نداد. بیخوف به عنوان یکی از مستحکمترین نقاط خط استالین، دارای موانع فروان ضد تانک بود و ارتش سرخ به شدت از آن دفاع میکرد. مدتی بعد لشکر چهارم زرهی ورماخت موفق به گذر از رود شد اما ارتش سرخ آن را مجدداً به جانب غربی دنیپر عقب راند و پل روی رود را منهدم کرد. ساعت ۴:۴۵ بامداد ۵ ژوئیه مهندسان لشکر چهارم زرهی پل جدیدی بر رود ایجاد نمودند تا تهاجم لشکر چهارم زرهی با پشتیبانی هویتزرهای ۲۱۰ میلیمتری ادامه پیدا کند. این پل نیز ساعت ۷:۳۰ صبح تخریب شد اما ساعت ۱۱ پیش از ظهر مجدداً بازسازی گشت.
|
همزمان، جبهه غربی شوروی گزارش کرد درحالیکه بقایای ارتشهای چهارم و سیزدهم خود را به آن سوی رود دنیپر رساندهاند، تقریباً هیچیک از یگانهای ارتشهای سوم و دهم آن موفق به این عمل نگردیدهاند. در این زمان بیشتر لشکرهای سپاههای ۲ و ۴۴ تفنگدار و سپاه ۱۷ مکانیزه همچنان به مبارزه در جانب غربی رود دنیپر ادامه میدادند و ارتش سرخ با بدل ساختن روگاچف، موگیلف و اورشا به نقاط مستحکم دفاعی، همچنان از قدرت زیادی در جانب غربی رود برخوردار بود. برای یاری رساندن به عقبنشینی نیروهای باقی مانده در غرب رود دنیپر، تیموشنکو به ارتش بیست و یکم شوروی تحت امر ژنرال گراسیمنکو دستور داد مواضع خود در طول این رودخانه را تقویت و نیروهایی جهت متوقف ساختن پیشروی گودریان اعزام نماید. حمله شبانه توسط نیروهای ارتش سرخ از جانب شرقی رود دنیپر در روز ۶ ژوئیه لشکر دهم پیادهنظام موتوریزه در جناح راست سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت را غافلگیر کرد و موجب عقب نشستن آن به سمت جاده بابرویسک-روگاچف شد. با وجود این که دو گردان زرهی لشکر سوم زرهی ورماخت توانستند اوضاع را به حالت پیشین درآوردند اما در طی آن ۲۲ تانک، نیمی تانکهای یک گردان کامل، خود را از دست دادند. با توجه به خسارات بالا در ادوات زرهی ورماخت و محدودیت زیاد در ظرفیت جایگزینی، از دست دادن همین تعداد تانک نیز برای آلمانیها بسیار گران بود. در این حال با ادامه عملیات یگانهای متعددی از ارتش سرخ در آن که اقدام به انهدام پلها و ایجاد مشکلات تدارکاتی میکردند، ناحیه بین رودهای دنیپر و برزینا همچنان برای آلمانیها پرخطر بود.
|
روز ۶ ژوئیه، سپاه ۳۹ موتوریزه در جناح جنوبی گروه زرهی ۳ شمال اورشا زیر ضد حمله سپاههای ۵ و ۷ مکانیزه ارتش سرخ با قریب به ۷۰۰ تانک قرار گرفت. این نیروهای ارتش سرخ بدون حمایت هوایی در تلاش برای رسیدن به شهر سنو، با لشکرهای هفدهم و هجدهم زرهی از سپاه ۴۷ موتوریزه در جناح شمالی گروه زرهی ۲ نیز درگیر شده بودند. سپاههای ۵ و ۷ مکانیزه شوروی در ابتدا موفقیتهایی کسب کردند و توانستند لشکر هفتم زرهی سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت را از سنو بیرون کنند اما ضعف در تمرکز، پشتیبانی ضعیف و دفاع مؤثر ضد تانک لشکر هفتم زرهی ورماخت به سرعت موجب توقف آنها گشت. ضد حملات مکرر دو سپاه مکانیزه قادر به شکستن خط ورماخت نشد و سنو ۸ ژوئیه مجدداً به تصرف آلمانیها درآمد. نیروهای زرهی ورماخت موفق شدند در عرض پنج روز با پشتیبانی هوایی سپاه ۸ هوایی، ضربه سختی به این دو سپاه مکانیزه شوروی و پیادهنظام پشتیبان آن وارد آورند و به پیشروی سریع به سمت اورشا ادامه دهند. دو سپاه ۵ و ۷ مکانیزه شوروی با گرفتاری به ضعف در فرماندهی، با تحمل تلفات سنگین انسانی، در جریان این نبردها در مجموع ۸۳۲ تانک از ۲ هزار تانک خود را از دست دادند و در حالیکه عملاً منهدم شده و دیگر یگان تأثیرگذاری نبودند، به شکل آشفتهای به سمت شرق رود دنیپر عقب نشستند. تنها فایده این ضد حملات ناموفق ایجاد مقداری تأخیر در تصرف اورشا توسط آلمانیها به قیمتی گران بود.
|
در جانب شمالی، گروه زرهی ۳، بر خلاف پیشروی فراخ گروه زرهی ۲، در جناح شمالی خود با سپاه ۵۷ موتوریزه پولوتسک و بین رود دریسا حالت تدافعی گرفته و تمام حملاتش را با سپاه ۳۹ موتوریزه بر ویتبسک در جناح جنوبی خود متمرکز کرده بود. بخشی از دلیل این اقدام نامناسب بودن اراضی شمال ویتسبک با پهنهای پوشیده از مردابها، دریاچهها و جنگلها بود. این شهر نهایتاً به کمک چهار لشکر در ۹ ژوئیه به تصرف مهاجمان درآمد. عناصر شوروی پیش از عقبنشینی، این شهر را به آتش کشیدند. در پی سقوط ویتبسک لشکر چهاردهم تانک از سپاه ۷ مکانیزه شوروی که در درگیری با لشکر هفتم زرهی ورماخت بیش از نیمی از تانکهای خود را از دست داده بود، نیز بدون این که به نتیجه قابل توجهی برسد، در شمال سنو به محاصره افتاد. همان روز لشکر بیستم زرهی سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت زیر چتر پشتیبانی وسیع هوایی، با گذر از مواضع ارتش بیست و دوم شوروی بر رود دوینا غربی در اولا، گورودوک در ۳۰ کیلومتری شمال ویتبسک را به سلطه ورماخت درآورد.
|
حرکت دو گروه زرهی ورماخت در قالب برنامه به محاصره درآوردن مجدد نیروهای دشمن در یک منطقه بزرگ این بار با بستن حلقه محاصره در شرق اسمولنسک و در ادامه پیشروی سرنیزه زرهی با هدف مسکو صورت میگرفت. جهت اجرای چنین عملیاتی، حفظ اتصال ضروری با گروه زرهی ۳ با توقف پیشروی جناح راست گروه زرهی ۲ و الحاق به گروه زرهی ۳ در جانب چپ لازم به نظر میرسید. با این حال با عدم وقوع چنین اتفاقی، گودریان ۷ ژوئیه لشکر هفدهم زرهی از سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت را که زیر حملات ارتش سرخ حالت تدافعی گرفته بود، به جانب غربی رود دنیپر عقب کشید تا از آن در حمله به اورشا استفاده کند. با این حال گودریان در حال آمادهسازی جهت گذر از دنیپر در بیخوف در شمال روگاچف و شکلوف و کوپیس بین موگیلف و اورشا بود. او با جابهجایی نیروها قصد داشت بزرگترین تمرکز نیروهای شوروی در گذرهای اصلی در ژلوبین، موگیلف، روگاچف و اورشا را دور بزند و از ضعیفترین قسمت خط دفاعی دشمن که مربوط به نیروهای ذخیره تاکتیکی در ارتش سیزدهم شوروی بود، عبور کند. در این رویکرد مواضع قدرتمند دشمن بعداً توسط پیادهنظام پاکسازی میشدند. این عمل نه تنها تعداد زیادی از نیروهای دشمن را پشت سر گروه زرهی ۲ باقی میگذاشت، جناح جنوبی آن را نیز متحمل تهدید ضد حمله دشمن در شرق رود میکرد. روز ۸ ژوئیه سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت به نقشهای از توان ارتش سرخ در ناحیه روگاچف-ژلوبین دست یافت که نشانگر تمرکز نیروهای قدرتمندی از دشمن در گومل در جناح جنوبی گروه ارتش مرکز بود. اطلاعات این نقشه از امکان اجرای ضد حملهای برنامهریزیشده از جنوب شرقی پس از عبور گروه زرهی ۲ از رود خبر میداد. از همین رو لئو گیر فن شوپنبورگ، فرمانده سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت توصیه به بهتعویق افتادن تهاجم تا رسیدن پیادهنظام به بابرویسک یا تا هنگام تقویت این سپاه کرد.
|
به هر صورت، با وجود درخواست نیروی کمکی از ارتش دوم ورماخت و گسیل گشتن با عجله لشکرهای یکم سوارهنظام و پنجاه و دوم و دویست و پنجاه و پنجم پیادهنظام از طرف این ارتش جهت پوشش جناح جنوبی گروه زرهی ۲، گودریان قصد داشت با تانکهای خود و بدون منتظر ماندن جهت رسیدن لشکرهای پیادهنظام تهاجم را ادامه دهد. او در حال متمرکز کردن سپاههای ۴۶ و ۴۷ موتوریزه خود در ناحیه بین اورشا و موگیلف و سپاه ۲۴ موتوریزه در جنوب موگیلف بود. اطلاع فن کلوگه از این موضوع که نوعی عمل واگرا نسبت به گروه زرهی ۳ به حساب میآمد، موجب اختلاف نظر بین این دو تن شد. فن کلوگه با دیدار از قرارگاه گودریان در اوایل روز ۹ ژوئیه، با گذر او از دنیپر بدون انتظار برای پشتیبانی پیادهنظام و توپخانه بیشتر مخالفت کرد. گودریان با بیاعتمادی نسبت به فن گلوله، اعلام نمود سپاههای ۲۴ و ۴۶ موتوریزه در مواضع آغاز تهاجم متمرکز شدهاند و نگاه داشتن طولانی آنها در این موقعیت موجب قرار گرفتن این سپاهها در معرض تهدید حملات هوایی دشمن میشود. او حتی مدعی شد اگر این حمله با موفقیت اجرا گردد کل عملیات بارباروسا در همین سال مختومه خواهد شد. نهایتاً با استناد گودریان به طرح عملیاتی پیش از جنگ و عدم دریافت دستور الزامآور دیگری توسط او، فن کلوگه همان روز با این حرکت موافقت نمود. آگاهی کامل از اختیار اعطا شده از جانب فرماندهی گروه ارتش مرکز و فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان به گودریان سبب عقبنشینی با اکراه فن کلوگه گشت.
|
با این حال فرماندهی گروه ارتش مرکز که خواهان تقویت گروه زرهی ۳ و موفقیتهای اولیه آن بود، به فیلدمارشال فن کلوگه توصیه کرد دستور به توقف گروه زرهی ۲ و کاهش فاصله آن در جناح چپ با نیروهای هوت بدهد. در این زمان نیروهای فن کلوگه در خط مقدمی فراخ همانند «انگشتان باز یک دست» به اطراف پخش شده بودند و فن بک از او میخواست با کاهش فاصله بین آنها یک «مشت» بسازد. با این وجود، فن کلوگه که در دادن چنین دستوری مردد بود، کاملاً بر عکس، فرمان به الحاق لشکر تازهفرارسیده دوازدهم زرهی گروه زرهی ۳ به جناح چپ گروه زرهی ۲ که در شرایط حساسی بود، داد. این تصمیمات با عواقبی جدی، موجب تضعیف برنامه آلمانیها در تمرکز حمله بر منطقه شمال اسمولنسک به عنوان مستقیمترین راه به طرف مسکو میشد. به هر صورت اگر مسئله تندرهای تابستانه، راههای ضعیف، اراضی مردابی و مقاومت شدید دشمن عمل به خواسته فن بک را غیرممکن نساخته بود، آن را بسیار دشوار کرده بود. این درحالی بود که ظاهراً هیچ فرمان مرتبط با یکدیگری برای این دو گروه زرهی صادر نشده بود و آنها با فرض این که تمرکز عملیاتی هر دو همچنان اسمولنسک و ویتبسک است، به اندازه کافی از مقاصد تاکتیکی و راهبردی یکدیگر آگاهی نداشتند. این شرایط از عدم وحدت فرماندهی در گروه ارتش مرکز ناشی میشد که بخشی از آن تحت کنترل فن کلوگه در ارتش چهارم زرهی بود و یک پیشروی نیرومندانه را غیرممکن میساخت. به هر صورت تصمیمات فن کلوگه در هماهنگی با اهداف هیتلر، همانطور که در ۸ ژوئیه به اطلاع هالدر رسید، پس از رسیدن هر دو گروه زرهی به مقاصدشان بنا بر طرح اولیه، آماده بودن گروه زرهی ۳ جهت حرکت به سمت لنینگراد یا مسکو و چرخش گروه زرهی ۲ در شرق رود دنیپر به سمت جنوب یا جنوب شرقی و همکاری با گروه ارتش جنوب بود. درحالیکه فیلدمارشال فن بوک و فرمانده گروه زرهی ۳ خواهان تمرکز هر دو گروه زرهی بر پل خشکی اسمولنسک به جهت پیشروی به سمت مسکو بودند.
|
با توسل به عقیده هیتلر و ظاهراً خود هالدر بر این که اتمام کار نیروهای دشمن در اطراف اسمولنسک، آلمانیها را به سادگی بر تمامی اراضی تا منطقه ولگای علیا بدون مقاومت جدی مسلط خواهد کرد، هالدر موقتاً سخنان ۸ ژوئیه هیتلر در بهکارگیری گروههای زرهی در جهات دیگر را کنار نهاد تا در نهایت حملهای با استفاده از هر دو گروه زرهی به عنوان سرنیزه به قصد به محاصره درآوردن مقدار زیادی از نیروهای دشمن و شکستن خط مقدم آن با سلطه بر مثلث اسمولنسک-اورشا-ویتبسک طرحریزی شود. بر اساس این طرح، در جناح جنوبی، سپاه ۲۴ موتوریزه در جناح راست گروه زرهی ۲ میبایست بر جاده بین پروپویسک و روسلافل مسلط میشد، سپاه ۴۶ موتوریزه در مرکز در جهت محور هورکی-پوچینوک-یلنیا پیشروی میکرد و سپاه ۴۷ موتوریزه در جناح چپ در جنوب بزرگراه مینسک-اسمولنسک حرکت مینمود. در جانب شمالی گروه زرهی ۳ به پیشروی خود به طرف مسکو ادامه میداد. هدف این نیرو رسیدن به خط برزوفکا-ولیژ-نفل بود. حمله اصلی این گروه زرهی متوجه ارتفاعات بین نفل و اسمولنسک میشد. پس از حصول این نتیجه، سپاه ۳۹ موتوریزه میبایست دشمن را به سمت ولیژ تعقیب میکرد و سپاه ۵۷ موتوریزه به سمت نفل میرفت. لشکرهای هفتم و دوازدهم زرهی مسئولیت پوشش محاصرهٔ در حال تکمیل در حوالی اسمولنسک و مراقبت از جناح جنوبی گروه زرهی ۳ جهت ممانعت از خروج نیروهای دشمن از منطقه به سمت شمال و شرق را داشتند. هالدر روز ۱۳ ژوئیه گزارشی در این باره به هیتلر ارائه نمود. هیتلر ضمن تأیید طرح مذکور، بر اهمیت انهدام توان نظامی باقی مانده شوروی نسبت به ادامه حرکت به سمت شرق، تأکید کرد. پیشوا در این جلسه اشاره ویژهای بر یاریرسانی عناصری از گروه زرهی ۲ به گروه ارتش شمال نمود.
|
با وجود این که برآورد روز ۸ ژوئیه آلمان تمامی نیروهای تیموشنکو در جبهه غربی شوروی را ۱۱ لشکر میدانست، در حقیقت گروه ارتش مرکز ورماخت با ۶۶ لشکر ارتش سرخ در این بخش از جبهه مواجه بود. به هر حال این نیروهای شوروی که مأمور به دفاع از خط رود دنیپر به هر قیمتی و آمادهسازی جهت اجرای ضد حملات در صورت لزوم بودند، در آشفتگی و بینظمی شدیدی به سر میبردند و در زمینه تجهیزات کمبودهای جدی داشتند. چهار ارتش شوروی در خط مقدم جبهه غربی روز ۱۰ ژوئیه در مجموع تنها ۱۴۵ تانک، ۳۸۰۰ توپ و خمپارهانداز، ۳۸۹ هواگرد غیرقابل استفاده و تعداد اندکی تسلیحات ضد تانک و ضدهوایی در اختیار داشتند. تا این زمان ذخیره تاکتیکی برای جبهه غربی شوروی دیگر وجود نداشت و آنچه تا به کنون فرماندهی عالی شوروی لایه عملیاتی در طول دوینا-دنیپر میخواند به لایه تاکتیکی بدل شده بود که با ادامه فشار آلمانیها از انعطافپذیری و تحرکپذیری کمی برخوردار بود. از این رو "استاوکا" شروع به استقرار ارتشهای ذخیره راهبردی بلافاصله پس از بسیج شدن آنها، پشت سر جبهه غربی کرد.
|
در بخش جنوبی، طبق برنامه، روزهای ۱۰ و ۱۱ ژوئیه تهاجم گروه زرهی ۲ با ۴۵۰ تانک عملیاتی، سه برابر تانکهای گروه زرهی ۳، موفق به دستیابی به گذرگاههایی در دو طرف موگیلف، در شکلوف و کوپیس به ترتیب توسط سپاههای ۴۶ و ۴۷ موتوریزه ورماخت و در بیخوف توسط سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت، شد. لشکر بیست و نهم پیادهنظام موتوریزه سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت با پشتیبانی گردان ۲۰۳ توپهای تهاجمی "اشتوگ"، یک آتشبار سنگین ضدهوایی، مهندسان سپاه و سایر یگانها، پس از چند اقدام و دفع ضد حملات مکرر ارتش سرخ، جای پایی آن سوی رود برای خود باز کرد. این عمل با فائق آمدن بر دفاع لشکر صدم تفنگدار ارتش بیستم شوروی حاصل گشت. همزمان، مقداری به سمت جنوب، لشکر دهم زرهی سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت نیز با حمله به نزدیکی محل اتصال ارتشهای سیزدهم و بیستم شوروی و عقب راندن لشکر پنجاه و سوم تفنگدار ارتش سیزدهم شوروی، گذرگاهی برای خود تصاحب نمود. یگانهای ارتش سیزدهم شوروی در جنوب موگیلف وادار به رها کردن کریچف و عقبنشینی به سمت شرق و جنوب شرقی شدند. بدین شکل، حرکت نیروهای گودریان با پشتیبانی گسترده هوایی، اتصال ارتشهای سیزدهم و بیستم شوروی را قطع کرد. جناح ۵۱ جنگنده "لوفتوافه" از سپاه ۲۴ موتوریزه و سپاههای ۸ و ۲ هوایی به ترتیب از سپاههای ۴۷ و ۴۶ موتوریزه گروه زرهی ۲ ورماخت پشتیبانی میکردند. با توجه به کمبود مهمات توپخانه در گروه زرهی ۲، حملات هوایی "لوفتوافه" در ۱۰ ژوئیه نقش بسزایی در پیشروی نیروهای گودریان ایفا نمودند.
|
تیموشنکو به استناد گزارشهای اطلاعاتی، از قصد آلمانیها در گذر رود مطلع بود اما تصور میکرد تهاجم گودریان در روگاچف خواهد بود؛ از همین رو ارتش بیست و یکم شوروی را در این شهر متمرکز کرده و تنها لشکر صد و هشتاد و هفتم تفنگدار از ارتش سیزدهم شوروی را در دفاع شمال بیخوف باقی گذاشته بود. غافلگیری حاصل از تهاجم سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت در بیخوف امکان دفاع از خط رود دنیپر را از نیروهای شوروی گرفت. پس از شکسته شدن مقاومت مدافعان و گذر نیروهای زرهی گودریان از رود دنیپر، مهندسان آلمانی شروع به احداث دو پل دیگر بر آن کردند. در همین حال، عناصری از لشکر سوم زرهی سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت تهاجمی نیز به موگیلف صورت دادند که موفقیتآمیز نبود و حمله لشکر هفدهم زرهی سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت در نزدیکی اورشا دفع گردید. بدین ترتیب عبور قوای گودریان از نقاط ضعیف دفاع رود دنیپر با موفقیت حاصل گشت و اورشا و شهر مستحکم موگیلف پشت سر نهاده شدند. تا میانه روز ۱۱ ژوئیه ارتش دوم ورماخت، پشت سر گروه زرهی ۲، خود را به رود برزینا رساند و با راهپیمایی اجباری در حال حرکت به سمت رود دنیپر در شرق بود.
|
همزمان با خوشبینی هالدر و سایر آلمانیها در ارزیابی موفقیتهای پیش روی گروه ارتش مرکز، شوروی در تلاش برای سامان دادن به خط مقدم بهم ریخته خود در مقابل پیشروی دشمن و گردآوری نیروهای جدید برای از سرگیری ضد حملات بود. روز ۱۲ ژوئیه، "استاوکا" به جبهه غربی شوروی دستور داد بدون تضعیف جبهه اورشا و موگیلف، بلافاصله با تمامی نیروهای در دسترس در نواحی اسمولنسک، رودنیا، اورشا، پولوتسک و نفل، ضد حمله قدرتمند و هماهنگی جهت انهدام نیروهای رخنه کرده دشمن در ویتبسک ترتیب دهد و با تمامی نیروی هوایی در اختیار جبهه از آن پشتیبانی کند. این جبهه همچنین موظف شد عملیاتهایی در محور گومل و بابرویسک آغاز نماید تا مناطق پشت سر تجمع نیروهای دشمن در بابرویسک را تحت فشار بگذارد. بدین ترتیب ارتشهای سوم، چهاردهم، نوزدهم، بیستم، بیست و یکم و بیست و دوم شوروی میبایست در مقابل حرکت نیروهای آلمانی به سمت اسمولنسک، اقدام به حملات پیشدستانه میکردند. قصد تیموشنکو از این ضد حمله محاصره و انهدام گروههای زرهی گودریان و هوت و بازیابی دفاع جبهه غربی شوروی در طول رود دنیپر بود. بدین منظور، ارتشهای بیست و دوم و نوزدهم شوروی میبایست ویتبسک و خط رود دوینای غربی را باز تصرف میکردند، ارتشهای بیستم و شانزدهم شوروی میبایست دفاع جبهه غربی را بین مناطق اورشا و شکلوف بازمیافتند و ارتشهای سیزدهم و بیست و یکم به همراه بقایای ارتش چهارم شوروی نیروهای آلمانی را در شرق موگیلف و روگاچف پاکسازی و به سمت بابرویسک پیشروی مینمودند.
|
به هر صورت، با توجه به شرایط، هیچ بخش از این طرح قابل تحقق به نظر نمیرسید. سپاه ۵۷ موتوریزه ورماخت در جناح چپ گروه زرهی ۳، در همکاری با سپاههای ۵۰ و ۲۳ ارتش نهم ورماخت، پیش از این ارتش بیست و دوم شوروی را از مواضع دفاعی خود در طول رود دوینای غربی در شمال غربی پولوتسک عقب رانده، آن را به دو نیم کرده و با پیشروی در جناحین آن، هر دو قسمت را در خطر محاصره قرار داده بود. در این زمان ارتش بیست و دوم شوروی با تنها شش لشکر برای دفاع از خط مقدمی به طول ۲۷۴ کیلومتر، کاملاً در حال عقبنشینی بود. با وجود پایداری لشکر ۱۷۴ تفنگدار ارتش بیست و دوم شوروی در ناحیه استحکامات پولوتسک، سرنیزه زرهی هوت پولوتسک را دور زده و به سرعت در جهت شمال به سمت نفل رفتند. نفل یک مرکز ارتباطات جادهای و ریلی مهم به حساب میآمد که "استافکا" از آن به عنوان نقطه جمعآوری نیروهای در حال عقبنشینی و استقرارنیروی کمکی استفاده میکرد. همزمان سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت در جناح راست گروه زرهی ۳، با پشتیبانی سپاه ۵ ارتش نهم ورماخت، تا ۱۳ ژوئیه لایه نخست ارتش نوزدهم شوروی را در هم شکسته و ولیژ را به تصرف خود درآورد تا نیروهای تکهتکه شده ارتش نوزدهم شوروی در آشفتگی شدیدی به سمت اسمولنسک پس زده شوند. مقداری به سمت جنوب، سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت در جناح چپ گروه زرهی ۲ نیز همان روز با لشکر هفدهم زرهی، اورشا را از ارتش بیستم شوروی تصرف نمود و در حال محاصره عمیق جناحین چپ و راست آن بود. هنگامی که فرمان تیموشنکو به ارتش بیستم شوروی رسید، این ارتش با نیرویی از پیش صرفشده، چارهای جز عقبنشینی به سمت شرق نداشت. ارتش سیزدهم شوروی نیز پیش از این ضربه سختی از سپاههای ۴۶ و ۲۴ موتوریزه ورماخت خورده بود و نیروهای دشمن به شکل عمیقی پشت سر آن رخنه کرده بودند. این ارتش هم مدتی بعد وادار به عقبنشینی شد.
|
با این حال، ضد حمله تیموشنکو با تنها ارتش باقی مانده برای او، به شکلی نامنظم از روز ۱۳ ژوئیه، با یورش ۲۰ لشکر ارتش بیست و یکم شوروی با پشتیبانی بقایای ارتش سوم آن، به سمت بابرویسک در جناح جنوبی پیشروی گودریان، به منظور شکستن اتصال گروه زرهی ۲ و ارتش دوم ورماخت در پشت سر آن، آغاز شد. مطابق انتظار، گروه زرهی ۲ به شدت از جانب ناحیه گومل در جنوب شرقی هدف ضد حمله نیروهای ارتش سرخ قرار گرفت که با یورشهایی در ناحیه موگیلف و اورشا در جناح داخلی آن همراه شد. ضد حمله سپاه ۶۳ تفنگدار ارتش بیست و یکم شوروی با سه لشکر به مواضع نیروهای آلمانی در نزدیکی روگاچف و ژلوبین، موجب عقب رانده شدن موقت آنها به سمت غرب شد. ارتش بیست و یکم شوروی ضمن پس گرفتن این دو شهر، به پیشروی به سمت بابرویسک علیه جناح جنوبی سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت ادامه داد. نیروهای شوروی با گذر از رود دنیپر و نفوذ عمیق در مواضع آلمانیها، تا روز ۱۵ ژوئیه با لشکر ۲۳۲ تفنگدار موفق به پیشروی تا عمق ۸۰ کیلومتری شدند و پلهایی بر روی رودهای برزینا و پتیچ تصرف کردند؛ تا این که سپاه ۵۳ ارتش دوم ورماخت موجب توقف آنها گشت. ضدحمله ارتش سرخ موجب شد سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت با تغییر مسیر تهاجم نتواند بر چوواسی مسلط شود. این ضدحملات قدرتمند در جناح راست گروه زرهی ۲ و علیه ارتش دوم که جانب جنوبی را پوشش میداد، موجب کاهش قابل توجه سرعت بازوی جنوبی طرح هالدر برای محاصره درآوردن نیروهای ارتش سرخ شد. گروه ارتش مرکز وادار گردید سپاه ۴۳ ورماخت را جهت حفاظت از جناح راست گروه زرهی ۲، از جایگاه ذخیره وارد میدان کند. به هر حال، تمامی اراضی پیشروی شده توسط ارتش بیست و یکم شوروی تا روز ۲۰ ژوئیه مجدداً به سلطه آلمانیها درآمد.
|
فیلدمارشال فن بک روز ۱۴ ژوئیه به ارتش چهارم زرهی دستور داد به سمت خط بلیی-یارتسفو-یلنیا در شرق پیشروی کند و با نیروهای خود یک دیوار غیرقابل نفوذ دور سه ارتش شوروی در شمال و غرب اسمولنسک بکشد. همزمان دو وظیفه نیز بر عهده ارتشهای دوم و نهم ورماخت نهاده شد: نخست تعقیب و پشتیبانی ارتش چهارم زرهی و دو گروه زرهی آن هنگام تلاش برای انهدام منطقه تحت محاصره و دوم محافظت از جناحین شمالی و جنوبی گروه ارتش مرکز با اجرای عملیاتهای تهاجمی در اتصال با یک سپاه موتوریزه از گروه زرهی مربوط به خود. به شکل اختصاصی ارتش نهم ورماخت میبایست به همراه سپاه ۵۷ موتوریزه ورماخت از طریق نفل به سمت ولیکیه لوکی پیش میرفت تا از جناح شمالی گروه ارتش مراقبت و اتصال با گروه ارتش شمال را حفظ نماید. ارتش دوم ورماخت نیز موظف بود در همکاری با سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت نیروهای شوروی را از خط رود سوژ پاکسازی و با تهاجم به سمت ناحیه گومل از جناح جنوبی گروه ارتش محافظت کند. در نهایت مجموع ارتشهای نهم، چهارم و دوم ورماخت میبایست به خط بائفو-اسمولنسک-روسلافل میرسیدند. بر این اساس تا هنگامی که سپاههای پیادهنظام خود را به موقعیت برسانند، سپاههای موتوریزه دو گروه زرهی میبایست یک خط محاصره بیرونی در شرق اسمولنسک ایجاد و از آن در مقابل تلاش ارتش سرخ جهت نجات دادن نیروهای در محاصره خود در اطراف اسمولنسک، دفاع میکردند و همزمان یک حلقه درونی محاصره دور ناحیه اسمولنسک برقرار مینمودند. مشخصا، سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت در حال مراقبت از شمال شرقی و شرق اسمولنسک با بخشی از نیروهای خود، موظف بود با مابقی نیروهایش محاصره اسمولنسک را از شرق و شمال تنگتر نماید. در جنوب سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت میبایست اتصال منطقه تحت محاصره را از مناطق جنوبی قطع میکرد. سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت نیز با حرکت به شرق مسئول ایجاد حلقه محاصره بیرونی در ناحیه یلنیا بود. سپاههای پیادهنظام پس از رسیدن به این منطقه سپاههای موتوریزه را آزاد و مأموریت تشکیل حلقه درونی محاصره و انهدام آن را بر عهده میگرفتند. سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت پس از فراقت از امر محاصره، میبایست یک حلقه بیرونی از رود دوینای غربی تا یارتسفو برقرار میساخت تا از جانب شمالی، شمال شرقی و شرقی اسمولنسک محافظت کند. همزمان به همین ترتیب سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت در جنوب از یلنیا تا رود سوژ چنین اقدامی مینمود. سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت پس از فراقت در جایگاه ذخیره و پشتیبانی از سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت قرار میگرفت. به هر صورت چنین وظایفی مسئولیتهای شدیدی بر دو سپاه موتوریزه در خط مقدمی طولانی که مسلماً در آن شرایط در معرض حملات دشمن از خارج از محاصره قرار میگرفتند، تحمیل میکرد.
|
در جناح شمالی گروه ارتش مرکز، درحالیکه لشکر دوازدهم زرهی سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت به دستور فن کلوگه معطوف اسمولنسک بود و نمیتوانست در پیشروی نیروهای هوت پس از شکستن خط مقدم دشمن مشارکت کند، لشکرهای هفتم و بیستم زرهی، دو لشکر دیگر سپاه ۳۹ موتوریزه در جناح جنوبی گروه زرهی ۳، روز ۱۳ ژوئیه خود را به دمیدوف و ولیژ، در ۶۰ و ۱۱۰ کیلومتری شمال اسمولنسک، رساندند. در مقابل این حرکت، سه لشکر تفنگدار سپاه ۲۵ تفنگدار ارتش نوزدهم شوروی در جنوب شرقی ویتبسک، بدون مقاومت، دست به عقبنشینی زدند. در همین حین سرلشکر سرگی چستوخفالوف، فرمانده سپاه ۲۵ تفنگدار شوروی به همراه ستادش، به اسارت آلمانیها درآمد. لشکر نوزدهم زرهی که بین روزهای ۴ تا ۱۲ ژوئیه در گذرگاه رود دیسنا متوقف شده بود، به عنوان سرنیزه زرهی سپاه ۵۷ موتوریزه ورماخت در جناح شمالی گروه زرهی ۳، پس پیشروی دشوار در راههای گلآلود «غیرقابل توصیف» منطقه، عصر روز ۱۵ ژوئیه با غلبه بر لشکر چهل و هشتم تانک شوروی به نفل، در ۱۰۰ کیلومتری شمال ویتبسک، دست یافت. در این حال، لشکر دوازدهم پیادهنظام از سپاه ۲۸ ارتش شانزدهم از گروه ارتش شمال، در ۴۸ کیلومتری شمال غربی نفل بود و اتصال آن به لشکر نوزدهم زرهی ورماخت امکان محاصره بخش عمده ارتش بیست و شوروی را در جنوب غربی نفل را فراهم میآورد. از این موضع لشکر نوزدهم زرهی ورماخت میتوانست با چرخش به شمال سپاه ۵۱ تفنگدار ارتش بیست و دوم شوروی و با چرخش به جنوب سپاه ۶۲ تفنگدار آن را به محاصره درآورد. با این وجود ارتشبد هوت، بنا بر دستور هالدر، به منظور ایجاد محاصرهای مشترک با گروه ارتش شمال، در مسیری واگرا نسبت به سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت، فرمان به ادامه حرکت مستقیم آن به جانب شمال شرقی جهت سلطه بر ولیکیه لوکی، در ۶۰ کیلومتری نفل، داد. به هر صورت با توجه به حضور نیروهای قدرتمند شوروی در جناحین آن شامل ارتش در حال عقبنشینی بیست و دوم و ارتش به تازگی شکلگرفته بیست و نهم شوروی در شرق ولیکیه لوکی، این حرکت برای سپاه تضعیفشده ۵۷ موتوریزه با تنها دو لشکر زرهی و بدون نیروی ذخیره، آنچنان منطقی به نظر نمیرسید. هوت میبایست ادامه پیشروی نیروهای خود که موجب انحراف آنها از هدف اصلی تهاجمی گروه ارتش مرکز میشد، را متوقف و از طریق سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت بر محاصره در شمال اسمولنسک مترکز میشد. به هر حال این انحراف ورای مقاصد هوت، با نظر هیتلر مبنی بر حمایت از تهاجم به لنینگراد با کاهش فشار بر ارتش شانزدهم ورماخت از گروه ارتش شمال که درگیر نبردهای سنگین بود، مطابقت داشت. در این جهت، لشکر نوزدهم زرهی ورماخت که نزدیکترین یگان به لنینگراد به حساب میآمد، میتوانست به جانب شمال حرکت کند.
|
با فشار هیتلر برای سرعت بخشیدن به عملیات جناحین قوای جبهه شرقی، ۱۲ ژوئیه هالدر پذیرفت به جای حرکت مستقیم به سمت مسکو، دو گروه زرهی برای به محاصره درآوردن نیروهای بیشتری از دشمن به جناحین منحرف شوند؛ به شرط آن که در ابتدا آزادی حرکت به سمت شرق را به دست آورند. از این رو، هالدر به سرتیپ هانس فن گرایفنبرگ، رئیس ستاد گروه ارتش مرکز دستور داد به لشکر نوزدهم زرهی ورماخت اجازه پیشروی به سمت ولیکیه لوکی فراتر از نفل تا هنگام موفقیت ارتش شانزدهم گروه ارتش شمال در آن نقطه، ندهد. بدین ترتیب، با این حال که ولیکیه لوکی ۱۷ ژوئیه به تصرف لشکر نوزدهم زرهی ورماخت درآمد اما روز بعد به دستور فن کلوگه آن را رها کرد. این لشکر ۱۹ ژوئیه در ولیژ، در ۱۰۰ کیلومتری جنوب ولیکیه لوکی، خود را به مابقی نیروهای گروه زرهی ۳ ملحق نمود تا با در کنار هم قرار گرفتن تمام یگانهای آن، انحراف این گروه زرهی به سمت شمال پایان یابد و خط مقدم یکپارچه پیدا کند. در این زمان لشکر هفتم زرهی گروه زرهی ۳ که از جانب شمال در حال نزدیک شدن به اسمولنسک بود، تنها ۴۰ کیلومتر با لشکر بیست و نهم پیادهنظام موتوریزه گروه زرهی ۲ در جنوب فاصله داشت.
|
"استاوکا" برای هماهنگسازی قوای بهتازگی بسیج شده، روز ۱۴ ژوئیه جبهه ذخیره را با ارتشهای بیست و چهارم در یلنیا و بیست و هشتم در دسنا، به فرماندهی سپهبد سیمیون بوگدانوف ایجاد کرد. چهار ارتش جدید بیست و نهم تا سی و دوم از ذخیره راهبردی در شمال غربی و جنوب غربی نیز جز این جبهه بودند. این جبهه در ابتدا موظف به حفظ خط استارایا روسا-اوستاشکوف-بلیی-یلنیا-بریانسک شد. در همین زمان، تیموشنکو، بنابر توصیه "استاوکا"، فرماندهی و هدایت تمامی نیروهای در حال رزم شوروی در ناحیه اسمولنسک را به ارتش شانزدهم شوروی به فرماندهی سپهبد میخائیل لوکین که به تازگی در حال رسیدن به ناحیه اسمولنسک بود، سپرد و آن را مسئول دفاع از این شهر کرد. تیموشنکو روز ۱۵ ژوئیه معاون خود، یریومنکو را به فرماندهی بقایای متفرق ارتش نوزدهم شوروی منصوب نمود و او را موظف به ایجاد یک خط دفاعی جدید پیوسته از نفل به سمت جنوب تا شمال اسمولنسک کرد. علاوه بر این، یریومنکو میبایست جهت اجرای ضد حملات «قدرتمند» دیگری از یارتسفو به سمت دمیدوف و اسمولنسک برای به محاصره درآوردن و انهدام تانکهای دشمن، آماده میشد. تیموشنکو روز ۱۶ ژوئیه به ارتش بیست و دوم شوروی که تقریباً کاملا به محاصره افتاده بود، دستور داد با تقویت جناحین، در حین مبارزه مرحلهبهمرحله رو به شمال به خط آلوشکوفو-دوبروفکا، در ۱۶۰ کیلومتری شمال ویتبسک، عقبنشینی کند. لشکر ۱۷۴ تفنگدار این ارتش نیز میبایست ناحیه استحکامات پولوتسک را رها میکرد. منطقه استحکامات پولوتسک آخرین نقطه دفاعی مستحکم ارتش بیستودوم شوروی در طول رود دوینای غربی بود. ارتش بیست و دوم شوروی همچنین موظف گشت با استفاده از تمامی نیروهای در دسترس، شکاف ایجاد شده در مرکز خط مقدم خود بین لشکرهای ۹۸ و ۱۱۲ تفنگدار را ببندد و نیروهای رخنهکننده دشمن را پس از محاصره، از بین ببرد. به هر صورت با ادامه تهاجم نیروهای زرهی ورماخت، چنین طرحهایی از جانب تیموشنکو برای «ضد حمله» هیچگاه در حقیقت عملی نشد.
|
عصر روز ۱۵ ژوئیه لشکر هفتم زرهی گروه زرهی ۳ ورماخت، به جای تهاجم به اسمولنسک از جانب شمال، با پیشروی بیشتر به سمت شرق، دوخوفشچینا، در ۴۵ کیلومتری شمال شرق اسمولنسک، را تصرف نمود. این لشکر همان روز تقاطع اصلی خطآهن و بزرگراه مسکو-اسمولنسک را در یارتسفو، در ۶۰ کیلومتری شمال شرقی اسمولنسک، تصاحب کرد. لشکر هفتم زرهی ورماخت قادر به دفع ضد حملات پرشمار ارتش سرخ و حفظ این موضع شد. این لشکر سپس رو به غرب آورد تا مسیر عقبنشینی نیروهای ارتش سرخ از اسمولنسک به سمت شرق را سد کند. در همین حین، با وجود توصیه فن بک بر دور زدن پولوتسک جهت حفظ زمان و نیروها، سپاههای ۶ و ۲۳ پیادهنظام ارتش نهم ورماخت با یک حمله پرسرعت، پس از رزم شدید، بر این نقطه مستحکم مسلط شدند. سقوط پولوتسک موجب دو نیم شدن ارتش بیستودوم شوروی شد. چهار لشکر این ارتش بین نفل و ویتبسک محاصره شده و چهار لشکر دیگر آن در غرب نفل در شرف محاصره بودند. تشکیل و انهدام محاصره غرب نفل میتوانست به جناح راست گروه ارتش شمال در حال حرکت به سمت لنینگراد امنیت ببخشد.
|
روز ۱۶ ژوئیه با تصرف یارتسفو توسط سر نیزه زرهی گروه زرهی ۳ و خود اسمولنسک توسط گروه زرهی ۲، دومین محاصره عمده عملیات بارباروسا در شرف اتمام بود. حدود ۳۰۰ هزار نفر از نیروهای ارتشهای شانزدهم، نوزدهم و بیسیم شوروی در حال گرفتار شدن در دام حلقه محاصره آلمانیها بودند. در این حال، لشکر بیستم پیادهنظام موتوریزه سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت با باقی ماندن در ویتبسک، دیواره شمال غربی و لشکر بیستم زرهی آن با حرکت به سمت بلیی، در ۱۲۰ کیلومتری اسمولنسک، دیواره شمال شرقی محاصره را تشکیل داده بودند. بدین ترتیب چهار لشکر سپاه ۳۹ موتوریزه گروه زرهی ۳ ورماخت، بدون پشتیبانی پیادهنظام در جناحین و پشت سر، در خطی قوسی شکل و پیوسته به طول حدود ۲۰۰ کیلومتر از غرب به شرق از شمال ویتبسک تا یارتسفو، به عنوان قسمت شمالی حلقه محاصره، کشیده شده بودند. از آن جایی که این لشکر از امکانات لازم برای بسته نگاه داشتن خط محاصره در شمال و غرب برخوردار نبودند، فن بک دستور به اعزام سپاه ۵ ارتش نهم ورماخت برای پشتیبانی آنها داد. بدین ترتیب لشکرهای پنجم و سیوپنجم سپاه ۵ ورماخت از ویتبسک رو به جنوب شرقی آوردند تا به حلقه محاصره ملحق شوند. این نیروها روز و شب ۱۸ ژوئیه به مقصد خود در حدود ۷۵ کیلومتری شمال غربی اسمولنسک رسیدند. این دو لشکر با عقب راندن عناصر ارتش بیستم شوروی تا روز ۲۰ ژوئیه بیست کیلومتر درون اراضی دشمن پیش رفتند و بیشتر قسمت غربی ناحیه تحت محاصره را پاکسازی کردند. تمرکز ارتش شانزدهم شوروی بر شهر اسمولنسک کار را برای این یگانهای ورماخت آسانتر نموده بود.
|
چند لشکر ضعیف ارتش شانزدهم شوروی به علاوه تعدادی گردان شبهنظامی در مجموع با توان ۱۸ هزار نفر از اسمولنسک دفاع میکردند. بسیاری از یگانهای ارتش شانزدهم شوروی در درگیرهای نزدیک دمیدوف با گروه زرهی ۳ ورماخت آسیب شدیدی دیده بودند. به هر حال با فرمان «مقاومت تا آخرین نفر» از طرف استالین و کند شدن پیشروی آلمانیها با انهدام پلها، پاکسازی شهر اسمولنسک از عناصر ارتش شانزدهم شوروی، در یک نبرد شدید خانهبهخانه، برای لشکر بیستونهم پیادهنظام موتوریزه سپاه ۴۷ موتوریزه ورماخت حدود ۵ روز به طول انجامید. لشکرهای گروه زرهی ۳ در شمال فاصله زیادی با اسمولنسک داشتند و قادر به مشارکت در نبرد بر سر آن نشدند. تنها بخشی از لشکر هجدهم زرهی سپاه ۴۷ موتوریزه گروه زرهی ۲ در درگیریها بر سر اسمولنسک در کنار لشکر بیستونهم پیادهنظام موتوریزه ورماخت، حضور داشت. لشکرهای ۱۲۹ و ۱۵۲ تفنگدار ارتش شانزدهم شوروی، در نبردی نابرابر، مبارزه جانانهای بر سر شهر نشان دادند. رزم سنگین، پس از پایان مبارزات، تنها ۲۰ تانک عملیاتی برای لشکر هجدهم زرهی ورماخت باقی گذاشت. پیش از این اسمولنسک بر طبق سیاست زمین سوخته استالین به «شهر ارواح» بلد شده بود. لشکر بیستونهم پیادهنظام موتوریزه ورماخت در این موقعیت تا روز ۲۲ ژوئیه زیر ضد حملات دشمن قرار داشت. در این زمان سپاه ۴۷ موتویزه ورماخت، همانند سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت در قسمت شمالی، در خطی ۱۱۰ کیلومتری از اورشا در غرب تا اسمولنسک کشیده شده بود.
|
ارتش سیزدهم شوروی موگیلف را در عرض حدود یک ماه به کمک دهها هزار غیرنظامی، با ساخت شبکه گسترده و عمیقی از سنگرها و سایر مواضع دفاعی از جمله میدانهای وسیع مین، به یک دژ مستحکم بدل ساخته بود. مأموریت تهاجم به موگیلف بر عهده سپاه ۷ ارتش دوم ورماخت قرار گرفت. این سپاه روز ۲۴ ژوئیه با بخشهایی از سه لشکر موفق به رخنه به مرکز شهر موگیلف شد. با ورود نیروهای ورماخت به شهر نبرد شدید خیابانبهخیابان و خانهبهخانه بین طرفین درگرفت که تلفات سنگینی بر آلمانیها تحمیل نمود. مقاومت نیروهای شوروی به کمک ارسال هوایی تدارکات، تا ۲۷ ژوئیه ادامه پیدا کرد. در نهایت با وجود گریز رومانوف، مجموعاً بیش از ۳۵ هزار نفر نیروهای «خط مقدم» ارتش سرخ در این منطقه به اسارت آلمانیها درآمدند. مقاومت سرسختانه مدافعان موگیلف شباهت زیادی به دفاع قلعه برست داشت و در نهایت موجب کسب عنوان «شهر قهرمان» در اتحاد شوروی برای آن شد. چنین مقاومتی در پشت خط مقدم، اتلاف منابع محدود ورماخت را تشدید ساخت و با درگیر نگاه داشتن پیادهنظام به خود و انداختن فاصله بین آن و سرنیزه زرهی، جناح باز جنوبی گروه ارتش مرکز ورماخت را بسیار طولانیتر کرد.
|
لشکر دهم زرهی سپاه ۴۶ موتوریزه ساعت ۹ صبح روز ۱۶ ژوئیه موظف به تصرف یلنیا شد. در این هنگام لشکر نوزدهم تفنگدار ارتش بیست و چهارم شوروی در حال دفاع از یلنیا بود. رسیدن بیشتر نیروهای لشکر دهم زرهی ورماخت به پوچینوک و پرودکی در ۵۰ کیلومتری غرب یلنیا تا صبح روز ۱۸ ژوئیه به طول انجامید. آسیبدیدگی پل رود خمارا در اثر اقدام نیروهای ارتش سرخ جهت انهدام آن موجب توقف یگانهای جلودار این لشکر در استریگینو در ۴۰ کیلومتری غرب یلنیا گردید. با تلاش تانکهای لشکر دهم زرهی ورماخت جهت گذر از این نقطه، پل آسیبدیده ساعت ۵ بامداد کاملاً تخریب شد. تأخیر حاصل از این حادثه و سایر اتفاقات موجب به تعویق افتادن تهاجم به یلنیا تا ظهر روز بعد گردید. با استفاده از این تأخیر ارتش سرخ مواضع خود در جاده پوچینوک-یلنیا را با موانع ضد تانک تقویت کرد. یلنیا تا ساعت ۱۰ شب ۱۹ ژوئیه در مقابل مقاومت شدید نیروهای شوروی و زیر گلولهباران توپخانه سنگین دشمن، به تصرف لشکر دهم زرهی ورماخت درآمد. این مسئله موجب پدید آمدن منطقه محدب یلنیا در خط مقدم ورماخت گشت. همان روز گودریان دستور به توقف پیشروی و بازسازی نیروها داد. به فرمان فن فیتینگهوف، فرمانده سپاه ۴۶ موتوریزه، لشکر "داس رایش" اساس جهت تقویت مواضع تسخیر شده به شمال شرقی یلنیا منتقل شد. این نیروهای اساس میبایست از خط مقدمی بلند به طول بیش از ۳۰ کیلومتر دفاع میکردند. برای کوتاهتر کردن خط دفاعی لشکر "داس رایش" اساس، فن فیتینگهوف تصمیم به وارد کردن هنگ پیادهنظام "گروسدویچلانت" به منطقه محدب در جناح چپ لشکر اساس گرفت. روز ۲۰ ژوئیه با لغو فرمان پیشین گودریان، لشکر دهم زرهی ورماخت توانست برخی مواضع توپخانه ارتش سرخ در جنوب و شرق یلنیا را پاکسازی کند. در اثر مشکلات عمده تدارکاتی از جمله کمبود روغن موتور و اقدامات دشمن، تا روز ۲۲ ژوئیه تنها ۹ تانک عملیاتی برای لشکر دهم زرهی ورماخت باقیمانده بود.
|
در این زمان نیروهای گروه زرهی ۲ درگیر نبرد در خط مقدمی به طول ۱۰۰ کیلومتر در اراضی با جادههایی بسیار بد بودند. در این شرایط فشار شدید وارده از سمت ارتش بیست و چهارم شوروی به سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت در حوالی یلنیا و از سمت ارتش بیست و یکم شوروی در شمال گومل بر سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت در جناح جنوبی گروه زرهی ۲، اجازه بسته شدن حلقه محاصره اسمولنسک را نمیداد؛ چرا که گروه زرهی ۲ که نیروهایش به شدت پخش شده بودند، به دشواری جناحین خود را حفظ میکرد و نمیتوانست برای پیشروی سرنیزه زرهی بسازد. با عملیات در عمق اراضی شوروی و با توجه به گستردگی ناحیه عملیاتی، نیروهای زرهی ورماخت نیاز شدیدی به پشتیبانی پیادهنظام که با فاصله در پشت سر آنها بودند، داشتند. سپهبد لئو گیر فن شوپنبورگ، فرمانده سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت با نگرانی از خطر قطع شدن خطوط ارتباطی پشت سر این سپاه با گذر نیروهای دشمن از رود سوژ بین پروپویسک و کریچف، خواهان ارسال بلافاصله پیادهنظام سپاه ۱۲ ارتش دوم ورماخت جهت پوشش جناح جنوبی آن، بود. درحالیکه که گودریان تصور میکرد فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان یگانهای پیادهنظام ارتش دوم ورماخت را عامدانه آن سوی دنیپر نگاه داشتهاست، این ارتش با فشاری که از جنوب از طرف ارتشهای سیزدهم و بیست و یکم شوروی تحمل میکرد، نمیتوانست از دنیپر بگذرد تا با آزاد کردن یگانهای گودریان در یلنیا، او را قادر سازد محاصره را تکمیل نماید. از این رو فن کلوگه با ارسال سپاه ۱۲ به سمت سپاه ۲۴ موتوریزه مخالفت کرد. روز ۲۱ ژوئیه سپاه ۵۳ ارتش دوم ورماخت درگیر نبرد خونین موضعی در روگاچف شد و گزارش از کمبود مهمات مناسب اینگونه رزم داد.
|
علاوه بر پراکندگی نیروها، یگانهای ورماخت، با وجود در اولویت قرار گرفتن خطوط ریلی و ترابری موتوری برای گروههای زرهی، با فاصله تا بیش از ۴۰۰ کیلومتری از انبارهای تدارکاتی، با مشکلات قابل توجهی در زمینه تأمین تدارکات کافی در پشتیبانی از آنها نیز دست به گریبان بودند. گروه زرهی ۲ روز ۱۵ ژوئیه از مشکلات رو به فزونی تدارکاتی در نتیجه فواصل طولانی، راههای بد و ناامنی مناطق پشت سر گلایهمند بود. افسر تدارکات این گروه زرهی روز ۲۲ ژوئیه شرایط مهمات، مخصوصاً در سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت، را «حساس» ثبت کرد. در این حال، نیروهای شوروی روز ۱۹ ژوئیه حملات مداومی با تانک و توپخانه علیه تمامی خط مقدم لشکر دهم پیادهنظام موتوریزه سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت در پروپویسک صورت دادند. این لشکر در اثر این درگیریها در حال اتمام ذخایر مهمات خود بود. گودریان مجدداً از فن کلوگه درخواست کرد سپاه ۱۲ را به یاری سپاه ۲۴ موتوریزه بفرستد اما با توجه به تصمیم فن بک، او قادر به چنین کاری نبود. روز ۲۱ ژوئیه لشکر دهم پیادهنظام موتوریزه این بار خود مستقیماً از ارتش دوم ورماخت درخواست دریافت کمک کرد. فن وایخس در جواب اعلام نمود بدون فرمان صریح فرماندهی گروه ارتش مرکز، هیچ لشکری را راهی جنوب نخواهد کرد. به نظر میرسد ارتش سرخ با آگاهی ضمنی از این شرایط، جناح طولانی و باز جنوبی گروه زرهی ۲ را مورد هدف قرار میداد تا از فشار بر نیروهای خود در ناحیه اسمولنسک بکاهد. در نهایت تشدید وضعیت نامطلوب لشکر دهم پیادهنظام موتوریزه، همان روز ۲۱ ژوئیه فن بک را راضی به حرکت سپاه ۱۳ ارتش دوم ورماخت به سمت پروپویسک کرد. بدین ترتیب لشکر هفدهم پیادهنظام سپاه ۱۳ خود را تا ۲۳ ژوئیه به پروپویسک رساند. در این حال، در پی ادامه حملات ارتش سرخ در دو طرف رود دنیپر، سپاه ۵۳ ارتش دوم ورماخت، با تحمل فشار از ناحیه روگاچف-ژلوبین، همچنان قادر به عبور از دنیپر نشده بود. این سپاه در غرب روگاچف روز ۲۸ ژوئیه هدف چهارده ساعت گلولهباران توپخانه قرار گرفت. همان روز، سپاه ۱۳ ورماخت پس از آن که جای سپاه ۲۴ موتوریزه ورماخت را در کریچف نیز گرفت، شدیداً مورد حمله توپخانه و پیادهنظام دشمن واقع گشت. ارتش دوم ورماخت در مواجهه با کمبود ۲۵ تا ۶۰ درصدی مهمات در لشکرهای آن، روز ۳۰ ژوئیه حرکت تهاجمی خود به سمت شرق با گذر از رودهای دنیپر و سوژ، را برای چهار تا پنج روز متوقف کرد.
|
در این شرایط، گودریان قصد داشت برای بستن حلقه محاصره، لشکر هجدهم زرهی را که از جانب جنوبی منطقه در حال محاصره محافظت میکرد، از گوسینو در جنوب غربی اسمولنسک، برای آزادسازی هنگ پیادهنظام "گروسدویچلانت" در ناحیه یلنیا در ۳۵ کیلومتری شمال روسلافل، به سمت شرق گسیل کند تا هنگ پیادهنظام "گروسدویچلانت" با حرکت به سمت دوروگوبوژ در شمال، محاصره را تکمیل نماید. به نقل از خاطرات گودریان، فن کلوگه با این طرح نیز موافقت نکرد؛ چرا که نگران بود خارج کردن لشکر هجدهم زرهی از خط محاصره، جناح شمالی گروه زرهی ۲ را در طول رود دنیپر شمالی به خطر بیندازد. در واقعیت نیز تا پیش از آن که پیادهنظام سپاه ۹ ورماخت جایگزین این لشکر در این موقعیت نمیشد، لشکر هجدهم زرهی نمیتوانست طبق طرح گودریان به سمت شرق حرکت کند. این سپاه تا پس از ۲۱ ژوئیه نتوانست خود را به این محل برساند. یگانهای پیادهنظام ورماخت از روز ۲۵ ژوئیه شروع به آزاد کردن لشکر هجدهم زرهی در ناحیه واسکوفو، لشکر بیست و نهم پیادهنظام موتوریزه در نزدیکی استریگینو و لشکر دهم زرهی از درون برآمدگی یلنیا کردند. این فرایند تا روز ۲۸ ژوئیه به طول انجامید. سپاه ۹ ورماخت پس از ورود به برآمدگی یلنیا در قسمت جنوبی آن موضع گرفت.
|
با وجود اذعان تیموشنکو در روز ۱۶ ژوئیه بر این که «نیروی ناکافی جهت پوشش محور یارتسفو، ویازما و مسکو» مخصوصاً در زمینه تانک در اختیار ندارد و گلایه او نسبت به اجرای ضد حمله، "استاوکا" با ارسال چهار ارتش بیست و چهارم، بیست و هشتم، بیست و نهم و سیام از جبهه ذخیره به عنوان نیروی کمکی، روز ۲۰ ژوئیه به جبهه غربی دستور داد با تشکیل چهار گروه عملیاتی و همراهی ارتش چهارم سپهبد روکوسوفسکی که از پیش در ناحیه یارتسفو حضور داشت، بزرگترین ضد حمله شوروی تا این روز از جنگ را به سمت اسمولنسک به اجرا درآورد و با شکست نیروهای آلمانی، سه ارتش شانزدهم، نوزدهم و بیسیم شوروی را از خطر محاصره برهاند. تیموشنکو میبایست در صورت امکان نیروهای دشمن در ناحیه اسمولنسک را به محاصره میانداخت و منهدم میکرد. به جز روکوسوفسکی و کاچالوف، فرماندهی گروههای عملیاتی دیگر شوروی را ژنرالهای انکاوهده بر عهده داشتند این ضد حمله میبایست از روز ۲۱ ژوئیه آغاز میشد.
|
ارتش چهارم شوروی عازم ناحیه یارتسفو شد تا از گذرگاه رود ووپ پدر مقابل گروه زرهی ۳ ورماخت محافظت کند. این ارتش در حقیقت مجموعهای از یگانهای به شدت آسیبدیده و پراکنده گرد آمده حول لشکرهای سی و هشتم تفنگدار و صد و یکم تانک شوروی بودند. برای لشکر صد و یکم تانک شوروی در این زمان تنها ۴۰ تانک منسوخ باقی مانده بود. به هر صورت، نیروهای روکوسوفسکی زیر حملات مداوم "لوفتوافه"، لشکر هفتم زرهی گروه زرهی ۳ ورماخت را تا ۲۳ ژوئیه در یارتسفو متوقف ساختند و از روز ۲۴ ژوئیه با حفظ ارتباط با نیروهای شمال اسمولنسک، اقدام به ضد حمله نمودند. ضد حمله روکوسوفسکی با نیروهایی کمتر از سایر گروههای عملیاتی شوروی، موفقیت بزرگتری کسب کرد و لشکرهای هفتم زرهی و بیستم پیادهنظام موتوریزه ورماخت را مقداری به سمت شمال عقب راند. حمله لشکر هفدهم زرهی گروه زرهی ۲ ورماخت از جنوب نیز نتوانست نیروهای روکوسوفسکی را پس بزند و حفره شرق اسمولنسک در سولوففو را ببندد.
|
صبح روز ۲۰ ژوئیه فن کلوگه به عنوان مافوق ظاهری او، در تماس تلفنی از گودریان خواست سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت را از یلنیا بیرون بکشد تا به کمک آن محاصره ناحیه اسمولنسک تکمیل شود. گودریان با ارائه پاسخ منفی، این عمل را موجب «سرسختتر شدن دشمن شکست خورده» دانست. با اصرار گودریان بر حفظ یلنیا بر خلاف درخواست فن کلوگه و با توجه به ناتوانی سپاه ۴۶ موتوریزه ورماخت در پیشروی به سمت دوروگوبوژ و اتصال به نیروهای گروه زرهی ۳ در شمال، بخش بزرگی از قوای ارتشهای شانزدهم و بیستم شوروی موفق به گریز از محاصره به سمت شرق از راه دوروگوبوژ شدند. همان روز ۲۰ ژوئیه فن بک با ارسال یکی از افسران ستاد خود به قرارگاه گودریان، با بیاهمیت خواندن هر چیز دیگر، از او خواست «منطقی باشد» و با غیرممکن دانستن حرکت بلافاصله به طرف مسکو، دست از پیشروی بیشتر به سمت شرق بردارد تا محاصره تکمیل گردد.
|
با متوقف شدن لشکر هجدهم زرهی ورماخت و هنگ پیادهنظام "گروسدویچلانت" در ۲۴ ژوئیه در اثر ضد حمله ارتش سرخ، گودریان قصد داشت این بار با لشکر هفدهم زرهی ورماخت و لشکر "داس رایش" اساس از ناحیه یلنیا محاصره را تکمیل کند. فن کلوگه مجدداً، در تماس دقیقه آخر در روز ۲۵ ژوئیه با گودریان، این اقدام را بسیار خطرناک و احتمالاً پر خسارت دانست و به او توصیه کرد دست به چنین عملی نزند که مورد پذیرش قرار گرفت. در این زمان مطلوبترین گزینه برای فرماندهی عالی و فن بک حمله نیروهای هوت از شمال برای بستن محاصره بود اما گروه زرهی ۳ سپاه ۳۹ موتوریزه خود را تا پیش از رسیدن پشتیبانی پیادهنظام، ناتوان از بهکارگیری هبچ یگانی در این جهت میدانست. لشکر هفتم زرهی این سپاه در بهترین موقعیت برای تهاجم به جنوب بود اما با درگیری در «نبردهای شدید دفاعی در شرق و غرب»، نمیتوانست ریسک نازکتر کردن خط مقدم خود با حرکت به سمت جنوب را بپذیرد. لشکر دوازدهم زرهی در مجاورت لشکر هفتم، نیز به شدت تحت فشار بود و به نقل از یادداشتهای جنگی قرارگاه آن، «حتی یک نفر نیروی ذخیره» در اختیار نداشت تا چنین کند. یگانهای دورتر نیز سوخت کافی برای رساندن خود به این موقعیت را در اختیار نداشتند.
|
بدین شکل سپاه ۳۹ موتوریزه ورماخت قادر به بسته نگاه داشتن جانب شرقی منطقه تحت محاصره نشد و تنها پنج روز پس از بسته شدن آن، با حفرهای به عرض شش کیلومتر، حلقه مجدداً گشوده گشت. روز ۲ اوت، شناسایی هوایی "لوفتوافه" به قرارگاه فرماندهی گروه ارتش مرکز گزارش کرد نیروهای شوروی حفرهای در شرق منطقه تحت محاصره اسمولنسک باز کردهاند و در حال خروج از آن هستند. بدین طریق بخش دیگری از نیروهای ارتش شانزدهم شوروی از جمله ستاد فرماندهی آن توانستند خود را به گروه عملیاتی "روکوسوفسکی" در شرق برسانند. شب ۳ اوت روکوسوفسکی با تهاجم شبانهای به کمک سپاه ۵ مکانیزه و لشکر ۲۲۹ تفنگدار، گذرگاهی بر دنیپر در سولووِف باز کرد. از روز بعد یگانهایی از ارتش بیستم شوروی نیز با عبور از شکافی بیست کیلومتری برای چند روز زیر آتش سنگین ورماخت از منطقه تحت محاصره عقبنشینی کردند. برآورد فیلدمارشال کسلرینگ، فرمانده ناوگان دوم هوایی "لوفتوافه" نشانگر خروج بیش از صد هزار نفر از نیروهای شوروی از محاصره اسمولنسک است. کسلرینگ دلیل این مسئله را بار بیش از حد بر دوش لشکرهای آلمانی و نیروهای "لوفتوافه" و دوری آنها از مراکز تدارکاتی میداند.
|
End of preview. Expand
in Data Studio
README.md exists but content is empty.
- Downloads last month
- 22